یه آقا

یه آقا

تـــَمَنـَّیتُ مِن لَیلی عَن ِ البُعدِ نَظرَة ً...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

هرچه کنی، به خود کنی؛ گر همه نیک و بد کنی!

يكشنبه, ۲۶ تیر ۱۳۹۰، ۱۲:۵۳ ق.ظ

           به معاونت آموزشی مدرسه‌ گفتم: می‌خوام امسال چند واحد از درس‌های سال دیگه رو ارتقایی امتحان بدم، بره پی کارش!
           گفت: باید نمره‌ی تمام درس‌هات بالای شونزده باشه. 
           نتایج امتحانات خرداد که اومد، همین‌طور بود. همه‌ی درس‌های سال بعد رو برای آزمون ارتقایی ثبت نام کردم، چون می‌خواستم در طول سال تحصیلی، چند درس مهمی که توی حوزه تدریس نمی‌شه رو، با یه استاد، خصوصی بخونم. 
           دقیقا دو روز مونده به امتحانات، زن عمو با اعوان و انصارش (!! که عبارت باشند از: زن عموی دیگر، و بچه‌های این دو!) از راه رسیدند. می‌گفتند می‌خوایم یه هفته بمونیم و با پولی که به زن عمو ارث رسیده، یه تیکه زمین بخریم.
           اینا صبح می‌رفتند بنگاه‌های مختلف قم رو سر می‌زدند، تا ظهر. ظهر میومدن، یه ناهار و استراحت، باز عصر می‌رفتند تا شب. دو روز اول، هیچ مشورتی با من نکردند. منم به گمان این‌که شاید خوش نداشته باشن دخالت کنم، چیزی نگفتم. دو روز اول کارشون، نتیجه نداد. صبح روز سوم، زن عمو، ازم پرسید که کسی رو نمی‌شناسی کمکمون کنه؟ یه فکری کردم و زنگ زدم به دو سه نفر از رفقا و بعضیاشون گفتند بیان ما براشون یه کاری می‌کنیم. خلاصه از روز سوم به بعد، دیگه سوای خرید و مهمون‌داری، سر زدن به بنگاه‌ها هم به کارهام اضافه شد و با دوستم که تجربه‌ی زیادی تو خرید و فروش زمین و ساخت خونه داشت، رفتیم و بالاخره بعد چند روز گشتن، یه زمین خوب خریدیم. 
           وقتی این کار به سر انجام رسید، امتحانام فدا شده بود! چون امتحانات، سخت، و شرط قبولی، نمره‌ی بالای چهارده بود. من هم هیچی نخونده بودم، پس احتمال قبولی‌م صفر بود. برای همین، هیچ‌کدومش رو سر جلسه حاضر نشدم. یادمه با این‌که از دست دادن این موقعیت علمی برام سخت بود، اما گذاشتم پای ارادتی که به جد این زن دارم. چون زن عمو، از نسل حضرت موسی‌بن جعفر علیه السلامه. روزی که زن عمو داشت می‌رفت، خیلی خیلی دعام کرد و همون شب، خواب دیدم تو روضه‌ی منوره‌ی حضرت إمام موسی بن جعفر الکاظم علیه السلام هستم. قسمت زنونه و مردونه‌ش جدا نبود، و غیر از من هم، کسی نبود. داشتم دور این ضریح، هفت دور طواف می‌کردم... . (تاریخ این قضیه:شوال ۱۴۳۱).
           2. نکته‌ی جالب این واقعه، خواب حرم و طواف دور ضریح نبود. بلکه ارتباط این رؤیا، با اون نیتی بود که من در موردش با هیچ‌کس صحبت نکرده بودم. گل گفت علامه‌ی طباطبایی رضوان اللـه علیه؛ که:"عالم تکوین، بیدار است"!

نیمه شب شنبه
۱۴شعبان
۱۴۳۲

۹۰/۰۴/۲۶