یه آقا

یه آقا

تـــَمَنـَّیتُ مِن لَیلی عَن ِ البُعدِ نَظرَة ً...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

از آن گناه که نفعی رسد به غیر چه باک؟!

يكشنبه, ۱ خرداد ۱۳۹۰، ۰۲:۰۰ ب.ظ

          1. حتما دچارش شدی: خیره بشی به یه گوشه‌ای نتونی چشم برداری. همون‌طوری ـ خیره خیره ـ خشکت بزنه، تو عمق فکری که معلوم نیست کجای عالم خیالته، گیر کنی. می‌خوای مبهوت‌ نباشی، می‌خوای از اون فکر خاص بیرون بیای، اما اراده‌‌ت، خیلی ضعیف‌تر از حالِ حاکم بر عالم دلته؛ لذا همون‌طوری می‌مونی. مث مجسمه!
          شده حکایت الآنِ من. کم‌تر حوصله می‌کنم حرف بزنم. کم‌تر حال دارم توضیح بدم. دو سه بار نشستم تا برا "یه آقا" مطلب بنویسم، اما حسش نیومد. از تو چه پنهون که یه چیزایی هم نوشتم، اما پاک کردم!
          ۲. انگار هرچی ننویسی، نوشتن سخت تر میشه!

یکـ شنبه
هجدهم جمادی الثانی

۱۴۳۲

۹۰/۰۳/۰۱