یه آقا

یه آقا

تـــَمَنـَّیتُ مِن لَیلی عَن ِ البُعدِ نَظرَة ً...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

المنة لله که در میکده باز است...

سه شنبه, ۲۸ ارديبهشت ۱۳۸۹، ۱۲:۲۴ ب.ظ

           ۱. فاطمیه‌ی امسال، برام یه طعم خاصی داشت. منتظر یه تغییر بودم، منتظر یه اتفاق. منتظر ِ این تغییر بودن، تو فاطمیه‌ی سال قبل هم بود؛ اما امسال خیلی خودمو رو لبه‌ی تیغ حس می‌کنم. تو برزخی هستم که اگه بُروز ِ قامتش قیامت نکنه، مجبورم تا ابد تو این گودال آتیش بخوابم.
           ۲. امسال اسم آقا بیشتر ورد زبونم بود؛ بیشتر به فکرش بودم. شاید یکی از علت‌هاش دم دست‌جمعی‌ ِ آخر مجلس بود، که همه با هم می‌خوندیم:
روزای بی تو چه غمگینه غمگینه غمگینه
شبای بی تو چه سنگینه سنگینه سنگینه
هرچی فراق تو دل‌گیره دل‌گیره دل‌گیره
خیال وصل تو شیرینه شیرینه شیرینه
یه روز می‌رسه (که دامنت رو بگیرم)2
خدا نکنه، (تو رو ندیده بمیرم) 2
دوباره باز تنگ غروب، هوای تو کرده دلم
قدم به چشمام بذار و بشین پای درد دلم
یا اباصالح...
انتظار تو دنیامه، دنیامه، دنیامه
رسیدن به تو رویامه، رویامه، رویامه
تو شهرمون همه می‌دونن، می‌دونن، می‌دونن
که زندگی‌م مال آقامه، آقامه، آقامه
سفر یه روزی، (باید به آخر برسه)2
می‌ترسم آقا، (که عمر من سر برسه)2
هنوز دل پیر فلک، اگه بیای جون می‌گیره
زمین آشفته‌ی ما، دوباره سامون می‌گیره
یا اباصالح...
آخ که چقدر به دل می‌نشست. اون‌قدر این ذکر رو دوست داشتیم، که وقتی رفته بودیم کولر طبقه‌ی دوم رو برا زن‌ها درست کنیم، اینو می‌خوندیم!
           ۳. سه شب مجلس داشتیم، که دیشب با شام غریبان تموم شد. بناس بچه‌ها دو شب هم خصوصی دور هم جمع بشن و سینه‌ بزنن.* برا همین، دیشب سیاهی‌ها رو نکندیم. 
           ۴. خنده‌ها و گریه‌ها، کار کردنا‌ و خوابیدنای تو حسینیه، منبر، کتیبه، حوض، بنر، پارچه‌های مشکی، دستگاه اکو، فلاکس‌های آب و لیوان‌های توی دیس، که با فاصله تو مجلس چیده شده بودند، شام هیئت و سفره‌ی طولانی‌ش، اعتراض‌ها و انتقاد‌های بچه‌ها به همدیگه، تعمیر کولر و آب پاشیدنامون به هم؛ همه‌شون از خاطرات خوب زندگی‌م هستند که هیچ‌وقت فراموششون نمی‌کنم. یادم نمی‌ره محمد‌جواد از تعمیر کولر خسته و کوفته پای حوض شبستان حسینیه خوابش برده بود و اون‌قدر خسته بود که وقتی متکا گذاشتم زیر سرش و روش پتو انداختم، نفهمید! 
           ۵. این که باید دوباره به روزمره‌گی برگردم، خیلی تلخه؛ خیلی.
          

سه شنبه چهارم جمادی الثانی
۱۴۳۱

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
*اصلاحیه: دو شب آخر، به دلایل مختلفی برگزار نشد. شب پنج‌شنبه ششم‌ ج‌الثانی.

۸۹/۰۲/۲۸