یه آقا

یه آقا

تـــَمَنـَّیتُ مِن لَیلی عَن ِ البُعدِ نَظرَة ً...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

اشک خونین بنمودم به طبیبان، گفتند:...*

سه شنبه, ۲۴ آذر ۱۳۸۸، ۰۸:۱۷ ب.ظ

           چند روزه اصلا حس و حال درس خوندن ندارم. قبلا اگه روزی کمتر از سه ساعت درس می خوندم، اون روز رو روز بی برکتی می دونستم. اما از اول این هفته، سرجمع دو ساعت هم مطالعه نداشتم. فاجعه است!
           بدتر از درس نخوندن، کنار گذاشتن دستورات استاده. "مراقبه" و "ذکر"، چیزای مهمی ان. امروز دومین روزی بود که ذکرم قطع بود؛ یعنی خودم قطع کردم. امیدوارم همین چند روز این "قبض" برطرف شه. منتظر شب اول محرمم. شاید اون شب این بغض کهنه بترکه و راحتم کنه. این معنیش این نیست که تو این چند وقت گریه نکرده ام؛ ولی گریه بی صدا و کوتاه، گریه ای که تو خلوت نیست، گریه ای که می ترسی متوجهت بشن که گریه نیست! گریه ای که توش ترس این هست که رازت برملا بشه، فایده نداره! حداقل تو تاریکی هیئت، درد فراق رو بیرون می ریزم؛ اونجا ناله می زنم...
*درد عشق است و جگر سوز دوایی دارد.../حافظ

شب ۲۸/۱۲/۱۴۳۰

۸۸/۰۹/۲۴