یه آقا

یه آقا

تـــَمَنـَّیتُ مِن لَیلی عَن ِ البُعدِ نَظرَة ً...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

تا طبیبانه بیایی به سر بالینم...

سه شنبه, ۱۷ بهمن ۱۳۹۱، ۰۱:۲۷ ق.ظ

           یک. سیاه‌تر شده بود دلم. می‌خواستم (مثل این روش) خودمو زجر بدم به تقاص کارهام، ولی جرأتشو نداشتم.
           از خدا خواستم مریضم کنه. و من بدون هیچ پیش‌زمینه‌ی بیماری، همون شب مریض شدم!
           به قول معروف "مریضی مث کوه میاد، مث کاه میره". یعنی یهو مریض و کم‌کم خوب می‌شی.
           اما این دفعه‌ خوب شدنم سریع‌تر از مریض شدنم بود.
           من معتقدم اگه حاجتت الهی باشه، خدا ـ معمولا، در صورت نبود مانع ـ زود کارِتو راه می‌ندازه.
           حساب کردم از ماه رمضون امسال تا حالا، چهار بار در حدی مریض شده‌م که کارم به سرم و آمپول کشیده. در کل بنیه‌م خیلی ضعیف شده. قبلا سگ‌جون‌تر از این حرف‌ها بودم... یا منِ اسْمُه دواء.

           دو. من نمی‌دونم این آمپول‌زن‌ها کجا درس‌ خونده‌ن؟ آخه آدم دو تا پنی‌سیلین رو همزمان توی یه ماهیچه می‌زنه؟ پس این مدافعین حقوق بشر کجان؟! نمی‌گن این بیمار به ایستادن، یا حداقل نشستن نیاز داره!
           خدا بیامرزه زن‌عموی خدا بیامرزمون رو. (پیرزن پاک‌دلی بود. قبلا ذکر خیرش اومده) به بچه‌های شیطونی که یک دقیقه هم آروم و قرار نداشتند، می‌گفت: "بچه جون! مگه کونِ نشیمن نداری؟!"

           سه. روشن‌ضمیری رو دیدم و از حکایتِ مرض شب بیست و سوم ماه رمضان امسال و محروم شدنم از مراسم احیا براش گفتم، که حتی نتونستم قرآن سر بگیرم.
           خیلی عمیق به چشمام خیره شد و گفت: در تب کردن مؤمن، اسراری هست...
           چهار. روایت جالبی دیدم از رسول خدا صلی اللـه علیه و آله و سلّم:

إِنَّ الْمُؤْمِنَ إِذَا حُمَّ حُمَّی وَاحِدَةً
اگر مؤمن یک بار تب کند
 تَنَاثَرَتِ الذُّنُوبُ مِنْهُ کَوَرَقِ الشَّجَرِ
گناهانش مثل ریختن برگ از درختان ـ در خزان ـ می‌ریزد
فَإِنْ أَنَّ عَلَى فِرَاشِهِ فَأَنِینُهُ تَسْبِیحٌ
پس اگر ـ به واسطه‌ی بیماری ـ  در بستر  ـ از درد ـ ناله کند، ناله‌اش تسبیح (سبحان اللـه) است
وَ صِیَاحُهُ تَهْلِیلٌ
 و فریادش تهلیل (لاإله‌ إلّا اللـه) محسوب میشود.
وَ تَقَلُّبُهُ عَلَى فِرَاشِهِ کَمَنْ یَضْرِبُ بِسَیْفِهِ فِی سَبِیلِ اللَّه
‏.*
و از این پهلو به آن پهلو شدنش ـ از نظر ثواب و اجر ـ مثل کسی است که همیشه در راه خدا شمشیر می‌زند!

نیمه شب سه شنبه
24 / 03 / 1433

ـــــــــــــــــــــــــــــ
* ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص193. ترجمه از خودمه.

تیتر از سعدی. درست و کاملش اینه:

گر طبیبانه بیایی به سر بالینم
به دو عالم ندهم لذت بیماری را.