یه آقا

یه آقا

تـــَمَنـَّیتُ مِن لَیلی عَن ِ البُعدِ نَظرَة ً...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

دلم برای نوشتن تنگ شده.

برای یه دم بی دغدغه...

دلم برای خودم تنگ شده.

کلا از این روزهای ماشینی و برنامه فشرده

ملولم.

(معذرت میخوام از نظرات خصوصی و سوالات بی  جواب)

۹۲/۱۰/۲۶

نظرات  (۴)

نسیمی از کوی یار

یکی از شاگردان آیت الله انصاری نقل میکند: روزی حضرت آیت الله انصاری به من فرمود: این ذکر را زیاد بگو و تعداد هم نمی خواهد:"یا خیر حبیب و محبوب" بعد از مدتی به من فرمود: که آیا در مورد من فکر کرده ای؟ برو و در یان باره فکر کن و بنده هم در حجره ای در مدرسه ی آخوند رفتم و مشغول فکر در این باره شدم که ناگهان متوجه شدم حالت تجرد برای من حاصل شده و خودم را در آسمان ها دیدم و از مشاهده ی آثار عظمت و جمال و جلال خدا لذتی بزرگ می بردم همین طور که در آسمان ها گردش می کردم. به محض این که به گوشه ی حجره نگاه کردم و جسم خودم را دیدم روحم در جسد جای گرفت و فهمیدم انسان اگر ذره ای به " من خودش" توجه کند سقوط می کند. همچنین این شاگرد نقل می کند: روزی با ایشان به بیابان رفتیم و به سجده افتادم و با تمام وجود" لااله انت سبحانک انی کنت من الظالمین" را تلاوت می کردم ناگهان دیدم که پرده ها از جلوی چشمم برداشته شد و در آنجا چشم با گوش یکی شده بود و می دیدم و می شنیدم که تمام موجودات اسمان و زمین با همدیگر این ذکر را تکرار می کردند:" لااله انت سبحانک انی کنت من الظالمین"

سلام علیکم و رحمه الله
ملاقات حضرت داوود ( علیه السلام ) با چهارده نفر از عاشقان
از این روایت خیلی لذت بردم و یه جورایی آدم رو مست میکنه و شوق و محبت رو افزایش میده نکات مهمی هم از این روایت قابل درکه و یه جورایی دستورالعمل عرفانی هم است همچنین انسان رو متوجه میکنه راس تمام خطاها و گناهان محبت دنیاست و کلید و باب شهود وجه الله ترک محبت دنیاست . واقعا هم همین طوره اگه به انگیزه قاتلین سیدالشهدا ( صلوات الله علیه روحی فداه ) توجه کنیم همین محبت دنیا کاملا مشهوده . یزید لعنت الله علیه برای حفظ قدرت و تاج و تخت دنیایی کوفیان برای به دست آوردن پاداش دنیایی . عمر سعد لعنت الله علیه به امید تصاحب بخشی از املاک دنیوی و ... که نمونه های بسیاری رو در اطرافمون شاهد هستیم .
و اما اصل روایت
مرحوم ملا محسن فیض کاشانی در کتاب «محّجة البیضاء»جلد هشتم،باب محبت و شوق نقل می کند:
در روایت های داوود آمده است که خداوند متعال به داوود وحی کرد:ای داوود تا کی بهشت را یاد می کنی و اشتیاق به سوی مرا نمی طلبی؟گفت:پروردگارا،چه کسانی مشتاق تو هستند؟فرمود:مشتاقان من کسانی هستند که آنها را از کدورت ها پیراسته ام.و اهل دور اندیشی ساخته ام و از دل های آنان به سوی خویش روزنه ای گشوده ام که به سوی من نگاه می کنند.و من دل های آنان را با دو دست خویش حمل می کنم و بر آسمانم قرار می دهم.سپس نجباء فرشتگانم را فرا می خوانم.هنگامی که جمع شدند برای من سجده کنند.آن گاه می گویم:من شما را گرد نیاوردم تا برای من سجده کنید،لیکن شما را فرا خواندم تا دل های مشتاقان خویش را به شما نشان دهم و به آنها بر شما ببالم.و بی تردید دل های آنان در آسمان ها برای فرشتگانم می درخشد؛همان گونه که خورشید برای اهل زمین می درخشد.

ای داوود من دل های مشتاقان را از رضوان خویش آفریدم و به نور وجهم تنعم دادم و آن ها را برای خود قرار دادم و پیکرهای آنان را جای نگاه خویش در زمین ساختم و از قلوب آنها راهی بریده ام که به من بنگرند.هر روز بر شوقشان افزوده می شود.داوود گفت:پروردگار من،اهل محبتت رابه من نشان بده.

گفت:ای داوود به کوه لبنان بیا.در آن کوه چهارده نفر هستند.برخی جوان،برخی میان سال و برخی پیر.وقتی نزد آنان آمدی سلام مرا به آنان برسان و به آنان بگو:پروردگارتان به شما سلام می رساند و می گوید:چرا شما از من حاجتی نمی خواهید؛شما دوستان و برگزیدگان و اولیای من هستید.با شادی شما شاد می شوم و به سوی محبت شما می شتابم.داوود نزد آنان آمد و آنان را کنار چشمه ای در حال تفکر در عظمت خدای تعالی و ملکوت او یافت.هنگامی که نگاهشان به داوود افتاد از جای خود بلند شدند تا متفرق شوند و از او کناره بگیرند.داوود به آنها گفت:من فرستادۀ خدا به سوی شما هستم!آمده ام تا پیام پروردگارتان را به شما برسانم.در این هنگام آنان به سوی داوود روی آوردند و به سخنان او گوش فرا دادند و چشم ها را به زیر افکندند.

داوود گفت:من فرستادۀ خدا به سوی شما هستم.او به شما سلام می رساند و می گوید:چرا از من حاجتی نمی طلبید؟چرا مرا ندا نمی کنید تا صدا و کلام شما را بشنوم؟شما دوستان و برگزیدگان و اولیای من هستید.با شادی شما شاد می شود و به سوی محبت شما می شتابم.و به شما نگاه می کنم در هر ساعت،چونان نگاه مادر مهربان و مهر پیشه.حضرت داوود پیام را به آنان گفت و اشک ها بر گونه هایشان جاری شد.

1. بزرگ آنان گفت:خدایا پاک و منزهی تو!ما بندگان تو و پسران بندگان توییم.پس بیامرز از ما آنچه دل های ما در گذشته از عمر ما از تو بریده است.

2. دیگری گفت:پاک و منزهی تو!ما بندگان تو و پسران بندگان تو ایم.به آنچه بین ما و تو است نیکو نظر کن.

3. دیگری گفت:منزهی ،منزهی،منزهی!ما بندگان توایم و پسران بندگان تو.آیا جرأت می کنیم بر دعا،با اینکه تو می دانی،ما در کارهایمان به چه چیز نیاز نداریم.پس ملازمت راه را بر ما دائمی کن و با این کار منت را بر ما تمام کن.

4. دیگری گفت:ما در طلب رضایت تو کوتاهی کرده ایم. پس به جودت ما را کمک کن.

5. دیگری گفت:از نطفه ما را پدید آوردی و بر ما به اندیشیدن در عظمتت،منت نهادی.آیا جرأت بر سخن دارد کسی که مشغول به عظمت توست و متفکر در جلالت تو؟نیاز ما نزدیک شدن به نور حضرت توست.

6. دیگری گفت:زبان های ما به خاطر عظمت شأن تو ونزدیکی تو به دوستانت و فراوانی نعمت هایت بر اهل محبتت از خواندن تو لال و ناتوان است.

7. و دیگری گفت:تو دل های ما را برای ذکرت هدایت کردی و ما را برای اشتغال به خودت فارق ساختی؛پس کوتاهی ما را در سپاس گذاری ببخش.

8. و دیگری گفت:تو میدانی که حاجت ما نگاه به وجه توست.

9. و دیگری گفت:چگونه جرأت می کند عبد بر آقایش؟پس زمانی که ما را به دعا فرمان دهی،به جودت نوری به ما ببخش که در میان ظلمات،راه به سوی طبقات آسمان پیدا کنیم.

10. و دیگری گفت:تو را می خوانیم که به ما رو کنی و اقبالت را ادامه دهی.

11. و دیگری گفت: می خواهیم نعمت هائی را که بخشیده ای وتفضل کرده ای تمام کنی.

12. دیگری گفت:ما در هیچ موردی به هیچ کس نیاز نداریم پس بر ما منت بگزار و اجازه بده یک نظر به جمال و زیبائی تو بنگریم.

13. دیگری گفت:از محضر مبارکت تقاضا می کنیم که چشممان را از نگاه به دنیا و اهل دنیا کور گردانی و از اشتغال به آخرت محفوظ فرمائی.

14. دیگری گفت:ما تو را شناختیم که تو اولیایت را دوست می داری.پس بر ما منت گزار و قلب ما را به خودت مشغول کن.

پس خداوند متعال به داوود علیه السلام وحی فرستاد که به این بندگان من بگو سخنان شما را شنیدم و اجابت کردم.پس اینک هر یک از شما دوست خود را رها کند و از یکدیگر خلوت گزیند که من می خواهم حجاب ها را از بین خود و آنها بر دارم تا به نور و جلال من نظر کنند.

داوود پرسید :خدایا،چه کاری سبب شد که به این مقام برسند؟فرمود:بوسیلۀ حسن ظن به خدا و خود داری از آمیزش با دنیا و اهل دنیا و داشتن خلوت های عارفانۀ خود با من و مناجات با من. و این منزلی است که به آن منزلگاه نمی رسد الّا کسی که ترک دنیا کند وبه یاد دنیا دلش را مشغول نکرده و قلبش را به خاطر من از هر اشتغالی فارغ ساخته،مرا بر جمیع مخلوقاتم برگزید.در این هنگام عواطف و رأفتم را بر او نازل می کنم و جانش را از اشتغال به دیگران فارغ می سازم و حجاب هائی که بین من و اوست کنار می زنم،چندان که به من نظر می کند،مانند کسی که به چشم خودش به اشیاء نظر می کند و هر ساعت کرامات و جوائزش را به او نشان می دهم،و او را از نور جمال خود بهره مند می کنم.

اگر مریض شود خودم از او پرستاری می کنم،مانند پرستاری مادر مهربان از فرزندش.و اگر تشنه شود سیرابش می کنم و طعم ذکرم را به او می چشانم.وقتی این کارها را با او کردم.ای داوود،نفس او را از دنیا و اهل دنیا می برم و محبت دنیا را از او دور می کنم تا او را از اشتغال به من منصرف نسازد بندۀ من در آمدن به محضر من عجله می کند.و من از قبض روح او اکراه دارم؛زیرا او در بین خلایق موضع نظر من است.او غیر من را نمی بیند و من هم غیر او را نمی بینم.ای داوود،اگر تو او را ببینی خواهی دید که نفسش ذوب شده و جسمش لاغر گشته و اعضای او به هم آمیخته است.

زمانی که ذکر مرا می شنود خلع بدن می شود.من به او در پیش ملائکه ام و اهل آسمان هایم افتخار می کنم.خوف و عبادتش روز به روز افزایش می یابد.ای داوود!به عزت و جلالم سوگند که او را در فردوس اعلا ساکن خواهم کرد و سینه اش را با نظر کردن به سوی خود شفا خواهم داد.چندان که خوشنود گردد،بلکه فوق خوشنودی پیدا کند.

موفق باشید انشاالله
شراب تلخ تلخ تلخ اگه میخوای باید نفست رو به یه مراقبه تلخ تلخ تلخ وادار کنی تا ایشالا شاهد تجلیات حضرت حق باشی و بچشی شراب مرد افکن تجلیات و مست بشی
پاسخ:
دمت گرم!
دعا کن ما هم اهلی بشیم
۲۴ بهمن ۹۲ ، ۱۵:۴۲ دستوری از شیخ رجبعلی خیاط ره

خواندن آیه ی هشتاد سوره ی اسرا، صد بار در هر شب تا چهل شب برای دیدن امام عصر - عجّل الله تعالی فرجه الشّریف - و تشرف خدمت ایشان بسیار از جانب مرحوم شیخ (ره) به شاگردانش توصیه می شد. بسیاری از شاگردان ایشان بر اثر همین ختم، به دیدار امام - علیه السّلام - رسیدند و البتّه خیلی از آن ها در آن لحظه امام - علیه السّلام - را نشناختند.