یه آقا

یه آقا

تـــَمَنـَّیتُ مِن لَیلی عَن ِ البُعدِ نَظرَة ً...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

آب زنید راه را! هین‌که نگار می‌رسد...*

سه شنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۱، ۱۲:۴۱ ق.ظ

           ۱. اونایی که چشم به راهند، به مختصر نشونه‌ای دل خوش می‌کنند. به صدای پایی، بوی عطری... و خبر غیر معتبری حتی. یادمه هفت‌ـ‌هشت سال پیش، در کتابی به نام "شش ماه پایانی" ـ ترجمه‌ی اثری از آقای مجتبی السادة"ـ خوندم که از ماهِ جمادی، تا رجب سال قبل از ظهور، بارون عجیبی و طولانی‌ای میاد که تا قبل از اون، سابقه نداشته.
           حالا از چند روز قبل، بارون عجیبی شروع به بارش کرده. یادم افتاد از قول امام صادق علیه السلام! خب... برگشتم نگاه کردم منبعی که گفتم رو. در متن خود مؤلف، این هست که: "در بیستم ماه جمادی الأول چنان بارانی می‌بارد که از زمان منزل گرفتن حضرت آدم در زمین بی‌سابقه است و این باران تا دهم ماه رجب ادامه می‌یابد."؛ اما در روایاتی که نقل کرده، هیچ نیومده که بارش در "جمادی الأول" واقع می‌شه.
           روایتِ نقل شده، اینه: امام صادق علیه السلام فرمودند: وقتی قیام قائم ـ علیه السلام ـ نزدیک شود، در ماه جمادی الثانی و ده روز از رجب، بر مردم بارانی می‌بارد که خلائق همانند آن را ندیده باشند.
           حالا جالب این‌جاست که مثل گفته‌ی خودِ مؤلف، شروع این بارون‌ها هم حدود بیستم جمادی بود! نمی‌خوام بگم این همون بارونِ موعوده، یا این سال، سال قبل از ظهوره، یا حتی اصلا ظهور منجی نزدیکه؛ که اساسا حالم از این مصداق‌ تعیین کردن‌های مباحث ظهور، به هم می‌خوره.
           اما یه چیزی که هست، آدمی که منتظره، با یه سری چیزها انگار بیشتر از قبل شور و حرارت پیدا می‌کنه. بارون‌های این چند روز، برای من همچین حکمی داشت.
           وجود امام معصوم، در هر دوره‌ای، لطیف‌ترینِ شاه‌کارهای خداست؛ و بارون هم! چی می‌گم؟! که بارون، لطافت رو وام‌دار توه؛ آقاجون!
           نمی‌دونم... انگار امیدوار شدم به یه چیزهایی... به خصوص این‌که دست عنایتش رو این چند روز، جور خاصی حس کردم...
           خداییش جا نداره که قبلِ ظهور، آسمون و زمین با باد و بارون یه آب و جاروی مشتی بکنند؟!
           ۲. میگن مولانا، وقتی شمس تبریزی رو گم کرد، به هر بی سر و پایی که ـ ولو به دروغ ـ خبری از شمس می آورد، مژدگانی میداد. پس چطور توقع داری ما از "بارون" خوشحال نشیم؟! تازه بارونی که "شاید" داره ـ نه از هرکسی! ـ که از "تو" خبر میده...
           (برای دانلود کامل و سایز بزرگ تصویر این پست، اینجا رو کلیک کنید)

نیمه شب دوشنبه
۲۴جمادی الأول
۱۴۳۳هـ.ق

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
*مژده دهید باغ را، بوی بهار می‌رسد
راه دهید یار را، آن مه ده‌چهار را
کز رخ نوربخش او، نور نثار می‌رسد...
چاک شده‌ست آسمان! غلغله‌ای‌ست در جهان...
...
ما چه نشسته‌ایم پس؟! شَه زشِکار می‌رسد!/دیوان کبیر مولانا، غزل 549.

۹۱/۰۱/۲۹