یه آقا

یه آقا

تـــَمَنـَّیتُ مِن لَیلی عَن ِ البُعدِ نَظرَة ً...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ازدواج» ثبت شده است

           یادم نمیاد راجع به چی داشتیم صحبت می‌کردیم که گفت: "داشتم یه فیلمی می‌دیدم، که توش "همسر مالک اشتر" رو به تصویر کشیده بود. عجب زنی بوده"!
           و بعد شروع کرد از زن مالک اشتر تعریف کردن. فهمیدم چی می‌خواد بگه. و همون رو گفت  که حدس می‌زدم: "اگر خدا می‌خواد همسری نصیبت کنه، انشاءاللـه مثل زن مالک باشه"!

           بلافاصله گفتم: اول شما نگاه کن ببین من خودم مالک اشتر هستم، که توقع داشته باشم همسری مثل او داشته باشم؟ معمولا زن‌ها توقع دارند شوهرهاشون توی اخلاق و حلم و علم و هنر و کمالات، بهترین باشند، اما نگاه نمی‌کنند که آیا خودشون هم بهترین هستند؟! و مردها دوست دارند همسرشون حوریه‌ی متواضعی باشه که بهترین شوهرداری رو انجام بده، اما هیچ‌وقت نگاه به خودِ به درد نخورشون نمی‌کنند که بهترین نیستند؛ بهترین که هیچ! توی لحاظ مشخصات مختلف، جزو آدم‌های "متوسط به بالا" هم محسوب نمی‌شن.
           ماها خیلی پرتوقع شده‌یم. من خودم رو می‌گم. همیشه دوست داریم همه‌جا، بهترین اشخاص دوست/همراه/همنشینمون باشند. حتی توی یه سفر کوتاه، دوست داریم همسفرمون آدم دوست‌داشتنی و خوبی باشه، اما خودمون هیچ‌ تلاشی برای بهتر شدن و بهبود شخصیتی خودمون انجام نمی‌دیم.
           غالب دوستان و آشنایانی که من دارم ـ و خودم هم ـ در طول این سالیانِ سال، هیچ تغییر رفتاری نکرده‌ن! اون‌هایی که تَر و تمیز بوده‌ن، همون‌طوری هستند، اون‌هایی که شلخته‌اند، همین‌طور. اونی که پُر همّته، هنوز استقامت داره و اونی که شل و وله، هنوز بی‌اراده است. یعنی می‌بینی فرد با یک شاکله به دنیا میاد و با همون خصوصیات و همون عادت‌ها و همون علایق و همون سلیقه‌ی کج از دنیا می‌ره. درد اینه که ما عدم پیشرفت خودمون رو نگاه نمی‌کنیم. فقط دوست داریم اون "بهترینـ"ـه نصیبمون بشه. اون خوبْ خوبه، مال ما بشه/باشه. "پای لنگ و هَمْرَهِ چابک‌سوارت آرزوست؟!"*خب تف توی روح خود پسند و خودخواهم! تو خودت رو اصلاح کن، بعد همنشین خوب بخواه! یا این‌که نه، اگه نمی‌تونی خودت رو عوض کنی، لا اقل اقرار کن! بگو من چیزی نیستم، ولی خوبا رو دوست دارم. خودتو الکی نگیر خداوکیلی.

شب پنج شنبه
14 - 06 - 1434

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تیتر از: پروین اعتصامی.
* حاج غلامرضا سازگار.

۰۴ ارديبهشت ۹۲ ، ۲۰:۴۳

           خاله‌م، به دنبال عروس رؤیاهاش زنگ زده به یه خونه‌ای. از قضا خود دختره برداشته. خاله‌م فکر کرده مادرشه. بعد از سلام و علیک، گفته که می‌خواد برای امر خیر خدمت برسه!
           دختره گفته: خودم هستم! لطفا تشریف نیارید! من به طور کلی قصد ازدواج ندارم.
           ـ چرا؟
           ـ آخه دیگه هیچ پسر خوبی وجود نداره!!

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تیتر از پروین اعتصامی که اتفاقا مرد نیست!!

۳۱ فروردين ۹۲ ، ۱۱:۵۵