یه آقا

یه آقا

تـــَمَنـَّیتُ مِن لَیلی عَن ِ البُعدِ نَظرَة ً...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ملا حسین‌قلی همدانی» ثبت شده است

           در زمان سابق، توی شهر نجف، شرور معروفی به نام «عبدِ فرّار» زندگی میکرده. تمام ملت از این عبدِ فرّار شاکی بوده‌ن و آدمی بوده که اسمش هم تن مردم رو می‌لرزونده.
           یک روز عصر مرحوم آیت اللـه آخوند ملاحسین‌قلی همدانی رضوان اللـه علیه در صحن مولا امیرالمؤمنین علیه السلام نشسته بودند که «عبدِ فرّار» وارد حرم می‌شه و 
نگاهش می‌افته به مرحوم آخوند. هرکس در حرم بوده، خودش رو می‌کشه کنار که  عبدِ فرّار بهش کاری نداشته باشه، اما مرحوم آخوند همین‌طوری بی‌خیال سر جای خودشون نشسته بوده‌ن. عبد فرّار از این بی‌اعتنایی تعجب می‌کنه و بهش برمی‌خوره؛ میاد جلوی مرحوم همدانی رو می‌گیره و با عتاب می‌گه: مگه نمی‌دونی من عبدِ فرّارم؟ چرا به من احترام نمی‌ذاری؟ از من نمی‌ترسی؟

           مرحوم همدانی بدون توجه به سؤالش، یه نگاه بهش می‌کنند و... (صد مُلکِ دل به نیم نظر می‌توان خرید!) می‌فرمایند که: چرا اسمت رو عبدِ فرّار گذاشته‌ن؟ أمِنَ اللهِ فــَرَرْتَ أمْ مِن رَسولِهِ؟! آیا از خدا فرار کردی یا از رسولش؟
           تا عبدِ فرّار این جمله رو شنید، رنگش عوض شد. حرفی که زدل خیزد، بر دل اثری دارد... آخوند رو رها کرد و برگشت سمت خونه.
           صبحِ فردای این واقعه، مرحوم آخوند ملاحسین‌قلی همدانی بعد از درس به شاگردانشون می‌گن: دیشب یکی از خوبان از دنیا رفته. وظیفه‌ی ماست که به تشییعش بریم.

           شاگردان دنبال راه می‌افتن، بدون این‌ که بدونن تشییع کی دارن می‌رن. می‌رن تا می‌رسن در خونه‌ی عبدِ فرّار. همه تعجب می‌کنن:
           ـ این‌جا که خونه‌ی عبدِ فرّاره!
           ـ بله! تشییعش کنید!
           خلاصه اون‌ها که می‌دونستند استاد حرف بیخود نمی‌زنه، به حرف ایشون عمل می‌کنند.
           شاگردان، بعداً از همسر عبدِ فرّار قضیه رو می‌پرسن. می‌گه: عبدِ فرّار حالش کاملا خوب و طبیعی بود. اما عصر دیروز که از بیرون برگشت، خیلی توی خودش بود و انقلاب خاصی داشت. دیشب رو هم توی اتاقش گذروند و تا صبح تکرار می‌کرد: "أمِنَ اللـهِ فررتَ أم من رسولِه؟!" "نالیدن مهجوران، سوز دگری دارد!"... و گریه کرد و گریه کرد و گریه کرد تا از دنیا رفت.
           مرحوم آخوند فرموده بودند: عبدِ فرّار، مسافتِ چند ساله‌ی معرفت رو یک شبه طی کرد...

           "طِی شود جاده‌ی صد ساله به آهی، گاهی..."

           
           مرتبط: +

شب چهارشنبه
9 0/  4  / 1434


ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تیتر: به بوی گل زخواب بیخودی بیدار شد بلبل
زهی خجلت که معشوقش کند بیدار عاشق را!
ـ صائب ـ

۰۲ اسفند ۹۱ ، ۰۱:۲۰

           1. مرحوم آیت اللـه آخوند ملاحسین‌قلی همدانی ـ رضوان اللـه علیه ـ یک روز در نجف، از کنار صحن حرم آقا أمیرالمؤمنین علیه السلام عبور می‌کردند، که نگاهشون افتاد به مرد شرور و آدم‌کشی که یه گوشه‌ای نشسته بود. رفتند جلو و فرمودند: آیا هنوز موقع توبه نشده است؟!
           مرد عرب، متوجه نشد. پرسید: چی می‌گی شیخ؟
           مرحوم آخوند، دوباره صحبتش رو تکرار کرد: گفتم آیا هنوز موقع توبه نرسیده است؟!
           نقل شده که مرد عرب یک‌دفعه فریادی زد و به سمت حرم مطهر أمیرالمؤمنین علیه السلام دوید. داخل حرم شد و وقتی رسید به ایوان طلا، دومرتبه از غصه فریادی کشید و در دَم از دنیا رفت. (عطف به پست: گر خود نمیپسندی تغییر ده قضا را)
           2. استادِ بنده‌ در علم اخلاق و عرفان، نقل می‌کردند که: مرحوم استادِ ما، وقتی اسم آخوند ملا حسین‌قلی همدانی ـ رضوان اللـه علیهما ـ رو می‌شنید، رنگ چهره‌ش تغییر می‌کرد و حالش عوض می‌شد.
           3. چون قلی، به معنای غلام هست، می‌تونیم بگیم "حسین‌قلی"، "غلام‌حسین" معنا می‌ده.
           4. اگر اشتباه نکنم، مرحوم شهید مطهری مطلبی به این مضمون دارند: اگر هرکسی به حضور در حوزه‌ی درسی مرحوم ملاهادی سبزواری باید افتخار کنه، حکیم سبزواری باید به شاگردی چون "آخوند ملاحسین‌قلی همدانی" بباله!
           بله! و بی‌خود نبود که رأس سلسله‌ی شاگردان مرحوم قاضی بعد از جناب جولا، مرحوم سیدعلی آقای شوشتری، وقت مریضی آخوند همدانی، به طبیب فرمودند: او را درمان کن، اگرچه هزینه‌اش صد تومان (به پول الآن شاید دستکم یک میلیارد) بشود!
           ۵. دلم نیومد حالا که اسم این بزرگوار اومد، دستور العملی ازش ننویسم. مرحوم آخوند در یکی از دستورالعملهاشون دارند که: علیک بقلَّةِ الکلام و قلّةِ الطَّعامِ و قلَّةِ المنامِ و تبدیلِها بذِکْرِ اللـهِ المَلِکِ العَلّامِ. 
           یعنی: بر تو باد به کم گویی، کم خوری و کم خوابی؛ و تبدیل اینها به ذکر خداوند.
           رضوان خدا علیهم اجمعین.

دوشنبه
۱/۶/۱۴۳۳

ـــــــــــــــــــــــــــ
* حافظ.

۰۴ ارديبهشت ۹۱ ، ۱۱:۴۳