قال أمیرُالمؤمنین علیه السلام:
عَجِبْتُ لِابْنِ آدَمَ!
أَوَّلُهُ نُطْفَةٌ
وَ آخِرُهُ جِیفَةٌ
وَ هُوَ قَائِمٌ بَیْنَهُمَا
وِعَاءً لِلْغَائِطِ ثُمَّ یَتَکَبَّر!**
حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند:
در عَجبم از نسل آدم!
اولش نطفهای حقیر
آخرش لاشهای بدبو
و او بین این دو وضعیت زندگی میکند
در حالی که ظرفی برای نجاست است؛
ولی با این همه، دائماً توهم "خود بزرگپنداری" و تکبّر دارد!
شب یکـ شنبه
پنجم ذیقعدة
1433هـ.ق
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* رند از ره "نیاز" به دارالسلام رفت/حافظ.
ما واقعا چه هستیم و از کجا آمدهایم که اینطور باد کردهایم؟ بزرگ شدهایم، اما رشدی نداشته ایم؛ هرچه به نظر میرسد، باد است! مرگ مثل سوزن میماند؛ میآید و میخورد به شخصیت "آدمِ بادی" (همین که فرمودند: "گـُهدانِ مغرور" است!) تمام بادها فیسّی میکند و خلاص! میبینی اِ! این که "منم منم" میگفت، این که دستور میداد، این که "بیا برو" داشت، چطور یکدفعه اینطور حقیر و بیاهمیت شد؟! چقدر کوچک شد!؟ پس همهاش باد بود! همهاش تورّم بود! بزرگیاش حقیقت نداشت! اگر واقعیت داشت عظمتش هیچوقت نباید از بین برود. پس معلوم میشود "خیال میکرده بزرگ بوده"، نه اینکه واقعا عظمت داشته باشد. معنای دقیق "تکبّر" همین است. یعنی تو خیال میکنی ارزش و کبریائیّت و بزرگی داری، ولی هیچی نیستی!
** این روایت را میتوانید در "وسائل الشیعة" مرحوم شیخ حرّ عاملی، ج1، ص334، و "علل الشرایع" شیخ صدوق، ج1، ص276 پیدا کنید.