خالهم، به دنبال عروس رؤیاهاش زنگ زده به یه خونهای. از قضا خود دختره برداشته. خالهم فکر کرده مادرشه. بعد از سلام و علیک، گفته که میخواد برای امر خیر خدمت برسه!
دختره گفته: خودم هستم! لطفا تشریف نیارید! من به طور کلی قصد ازدواج ندارم.
ـ چرا؟
ـ آخه دیگه هیچ پسر خوبی وجود نداره!!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تیتر از پروین اعتصامی که اتفاقا مرد نیست!!
۳۱ فروردين ۹۲ ، ۱۱:۵۵