شاعر ارجمند جناب آقای علی مجاهدی (متخلِّص به «پروانه») نقل میکنند که: من مدتی بود که نمیتونستم شعر بگم. خب ایشون شاعر مشهوری هستند و طبیعتا شاعرانی از این قبیل، شعر گفتن براشون به اون معنا زحمتی نداره که مدتها ازش عاجز بشن.
خلاصه ایشون متوسل میشه به یک بزرگی، (من حدس میزنم مرحوم آیت اللـه شیخ جعفر مجتهدی بودهاند) و از ایشون دستور میگیره که چهل شب نماز شب و تهجّد و راز و نیاز و بیداری بینالطلوعین داشته باشه تا به مقصود برسه. ایشون هم دستور رو انجام میده و اتفاقی نمیافته. اون بزرگ چهل شب دیگه رو هم اضافه میکنه و باز اتفاقی نمیافته و چهل شب دیگه رو هم اضافه میکنند و تا شب چهلم سوم که سحر صد و بیستم باشه، طبع ایشون باز میشه و شعر زیر رو میگن. این مشهوره و من نمیدونم چقدر صحت استنادش به ایشون صحیحه که: اونقدر معانی و الفاظی که به من داده میشد سریعالإنتقال بود که نمیتونستم با قلم ثبت کنم و ناچاراً با ضبط صوت اونها رو ضبط کردم و شد این چهارده بند زیبا در مدح مولای دو عالم، حضرت امیرالمؤمنین علی ابن ابی طالب علیه افضل الصلوة و السلام.