یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَواضِعِه!*
یکی بود، یکی نبود. یه خطاط خوش سلیقه بود، که خیلی خوب خط مینوشت و کارش رو مسلط بود. فقط یه ایراد کوچیک داشت و اونهم اینکه: گاهی توی نوشتههایی که سفارش میگرفت، سرخود و بیاجازه، دست میبرد. یه روز یکی از علما اومد پیشش و گفت: میخوام یه قرآن نفیس تو این برگههای گرونقیمتی که برات آوردم بنویسی، به شرطی که تمیز و بدون دخل و تصرف خطاطی کنی! فلانی! این دیگه شعر و نثر عادی نیست که بتونی توش دست ببری و آب از آب تکون نخورهها! این قرآنه! کلام خداست! تحریفش حرومه! جیز میشی!
ـ چشم! چشم! خیالتون راحت باشه! تمام تلاشمو میکنم.
مرد خطاط، شروع کرد به نوشتن قرآن و بعد از چند ماه، کارش رو تموم کرد. یه روز اون مرد عالم برای گرفتن سفارشش اومد.
ـ فلانی! چه کردی؟ کار ما تموم شد؟
ـ بله بله! الحمدلله چه کار تمیزی هم از آب در اومده.
ـ خدای نکرده توش که دست نبردی؛ ها؟
ـ واللـه چی بگم... خیلی سعی کردم چیزی رو عوض نکنم؛ اما حاجآقا! انصافا دو سه جاش در شأن قرآن نبود؛ منم عوضش کردم!
ـ چی؟! قرآن اشتباه داره؟ کجاش؟!
ـ داشتم مینوشتم، رسیدم به جایی که نوشته بود: "شَغَلَتْنا أَمْوالُنا وَ أَهْلُونا" (سوره فتح:11). تعجب کردم! با خودم گفتم قرآن که چیز غلطی نداره؛ اما اینجا نوشته: شغلتنا! گفتم لابد ناسخ اشتباه کرده. اصلاحش کردم به: "شَدُرُسْنا أَمْوالُنا وَ أَهْلُونا"!
وقتی رسیدم به یه جایی که نوشته بود: "وَ خَرَّ مُوسى صَعِقا" (سوره أعراف:143). با خودم فکر کردم حضرت موسی که خر نداشت! اون حضرت عیسی مسیح بود که خر داشت! لابد اشتباه شده! برای همین اصلاحش کردم: "وَ خَرَّ عیسی ضعیفا"!
جای آخرش هم که دیگه اشتباهش فاحش بود! راجع به حضرت مریم دوبار آورده بود:" الَّتی أَحْصَنَتْ فَرْجَها" (سوره أنبیا:91، سوره تحریم:12). چقدر زشت بود! این چه لفظیه (فرج) که تو قرآن به کار رفته؟! زشته! قباحت داره! منم تغییرش دادم به: "الَّتی أَحْصَنَتْ اونجاها"!!
ـ عارف شهیر معاصر: مرحوم آیت اللـه حاج شیخ محمدجواد أنصاری همدانی ـ رضوان اللـه تعالی علیه ـ این داستان رو ـ در باب این که چقدر بده انسان کلام دیگری رو تحریف کنه ـ نقل میفرمودند. البته یه مقداری خودم هم توش دست بردم! ـ
سه شنبه
۱۸رجب المرجب
۱۴۳۲
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
*سوره مائده، آیه ۱۳.