اصل کارکرد "کامنت"، اضافه کردن تکمله، حاشیه و مثالهایی برای اون بحثیه که توی اون پست انجام شده. یا اینکه اگر خواننده اون مطلب رو قبول نکرده، به نقد و بررسی و جرح و تعدیلش میپردازه.
چنین چیزی توی وبلاگهای فعلی مرسوم نیست. شما قبول ندارید که کامنتها، خودش ـ در عین فایدههاش ـ گاهی تبدیل به آفت میشه؟
مضافا به اینکه از همون اول شروع این وبلاگ برای خودم اینطور تعریف کرده بودم که بخش نظراتش بسته باشه، چون فرصت نمیکنم بهش رسیدگی داشته باشم. و همهی بزرگوارانی که اینجا سر میزنند، خودشون اینجا رو پیدا کردهاند و من جز سه چهار مورد، جایی نرفتهام نظر بذارم و آدرس بدم.
و گاهی با خودم فکر میکنم چه بسا به گردن من حقالناس باشه! چون ممکنه کسانی وقتشون پای مطالب بیفایدهی من تلف بشه. نمیدونم؛ خدا میدونه.
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم.
قبل از اینکه چیزی بنویسم، باید بگم که من نمیتونم خوشحالیام رو بابت دیدن این نظر مخفی کنم! چنین دغدغههایی، خیلی خیلی برای من ارزشمندند، و صاحب این دغدغهها، محترم و بزرگوار. خدا انشاءاللـه از همهی ما در راه خودش دستگیری کنه.
چند نکته:
اول: بنده معتقد به این نیستم که خداوند متعال انسانها رو بر اساس دین اسلام محاکمه میکنه.
از آیات و روایات استفاده میشه که روز قیامت، میزان برای حساب و کتاب، مقدار «فهم» افراده، و خداوند با انسانها، بر اساس برداشت اونها برخورد میکنه.
همهی ما هم ـ کم و بیش ـ حق رو میفهمیم، پس راه فراری برای هیچکس نیست. حالا ممکنه برای بعضی ـ اگرچه تعدادشون میلیونها نفر باشه ـ حق معلوم نشده باشه! خب! مشکلی نیست! همهی اونها مشمول رحمت خدا خواهند بود!
اگر کسی صادقانه و واقعاً، نفهمه که این جهان خدایی داره و نسبت به خدای این جهان به سبک هیچ مذهبی، هیچ اعتقادی نداشته باشه و بمیره، اگر واقعا نیّتش خالصِ خالص بوده، بعد از مرگ به او بد نخواهد گذشت!
در این زمینه حرف زیاده؛ نمیخوام جواب طولانی بشه. لبّ کلام: شیعهی گناهکار دروغگوی تجاوزگری که از کردههای خودش پشیمون نیست و به راحتی برای کارهای زشتش توجیه میاره، روز قیامت در جهنم خواهد بود، اگرچه سالهای سال برای امام حسین گریه و ضجه کرده باشه و کافرِ عصیانگری که در محیط گناه به دنیا اومده و بزرگ شده و از دنیا رفته و در طول این سالها «واقعاً» مطلب حق به گوشش نخورده و حالش طوری بوده که «واقعا» اگر حرف حق رو میشنیده با تمام وجود قبول میکرده، این بهشتی میشه!
دوم: بعضی نوشتهها «دروندینی» هستند و بعضی مطالب «بروندینی». بین اینها باید تفکیک کرد. بحثی که من در ذیل اون کامنت جواب داده بودم، یک موضوع «دروندینی» بود. کسی که اصل دین رو ـ به هر علتی؛ سهواً یا عمداً ـ نپذیرفته، معنا نداره که بخوایم بگیم این نباید در محل گناه زندگی کنه! و قبول دارم که ممکنه چنین فردی با مطالعهی چنین مطالبی خیلی جابخوره و تعجب کنه و چه بسا حتی بگذاره به حساب مزخرف بودن این طرز تفکر!
سوم: ما همیشه باید ببینیم چه موقعیتی برای ما بهترین موقعیته؟ به قول حضرت اباعبداللـه الحسین علیه السلام: إنّ الله تعالی یحبّ معالی الأمور؛ خداوند متعال، بهترین و اعلیترین مدل و نوع کارها رو میپسنده!
اگر کسی توی دیار کفر زندگی میکنه و نمیتونه به کشور دیگه بره، بهتره مناسبترین شهر اونجا رو انتخاب کنه. اگر کسی توی کشور اسلام زندگی میکنه، بهتره بهترین شهر اونجا رو انتخاب کنه. حتی کسی که توی بهترین شهر اسلام هم زندگی میکنه، باید بهترین خیابون و محله رو انتخاب کنه. البته همهی اینها با قید در صورت توان هست؛ که قبلا عرض شد.
اما نکتهی مهم اینه که نسبت به افراد مختلف، این «هجرت» متفاوته. برای کسی که یک عمری در بدترین محیطهای گناهِ دنیا بزرگ شده، شهری مثل تهران خیلی ممکنه حتی مذهبی به نظر برسه! خوب این مسلما فرق میکنه وضعیتش. اینها رو باید در نظر گرفت. به عبارت دیگه: قانون هجرت اگرچه کلیّت داره، ولی اینطور نیست که بگیم واجبه تمام افرادی که توان دارند بهش عمل کنند.
چهارم: دقیقا درست میفرمایید. اعتقاد تقلیدی به هیچ دردی نمیخوره. برای همینه که قرآن همیشه از اکثریت به بدی یاد کرده، و هیچجای متون قرآن و روایات رو پیدا نمیکنید که حتی اکثریت جامعهی اسلامی مدح شده باشند. همیشه اکثریت جوگیر هستند!
این که میفرمایید خیلی از مذهبیهای ساکن شهرهای مذهبی، با رفتن به محیطهای بد، رنگ عوض کردند، ربطی به لزوم هجرت ساکنین شهرهای آلوده نداره. اونی که از جای خوب میره به جای بد و آلوده میشه، لزوما به این معنا نیست که اعتقاد اولیهش سطحی بوده؛ بلکه ممکنه از نظر اعتقادی توجیه باشه ولی نفسش در برابر وسوسهها تاب نیاورده. و چه بسا مصداق کلام شما هم باشه که از اول ایمان درستی نداشته و تحت تأثیر جو، دیندار بوده.
پنجم: اگرچه از مجموع مقدمات قبل به دست میاد، ولی تصریح میکنم: هرکس بر اساس شرایط خودش مورد سؤال قرار میگیره. اونی که توی لاسوگاس نماز شب میخونه و پرهیزکاره، با اونی که توی قم نماز صبحش قضا میشه قابل مقایسه نیست. این مورد پنجم تأیید فرمایش شماست به نوعی.
ششم: تمام عرایض گذشته، دلیل بر این نیست که ما نیازی به هجرت نداریم، و یا اینکه اگر کسی توی مثلا تهران خودش رو حفظ کرده مَرده و مؤمن بودن توی قم هنر نیست و این صحبتها! نه! این یکی از مغالطات رایجه که میگن: تو اگر شرایط گناهت فراهم بود و گناه نکردی هنر داری، و الّا هرکسی وقت نبود شرایط پرهیزکار هست.
جواب اینه: ما اجازه نداریم برای خودمون شرایط گناه درست کنیم. و همچنین غالب ما با به وجود اومدن شرایط گناه، به گناه میافتیم، پس ضروریه که شرایط گناه رو به طور کلی از بین ببریم. چنین چیزی، مورد ملامت اهل عقل نیست. کسی نمیتونه بگه این چه دینداریای هست که تو در معرض گناه نیستی و گناه نمیکنی!! و یا: اگه راست میگی شرایط گناه رو پیش بیار و گناه نکن!!
مثالی بزنم: (خوب دقت کنید) مثل این میمونه که کسی بیاد به شما بگه: این هنر نیست که شما میری توی حمومِ تمیزِ کاشیکاری شده و با انواع وسایل و ابزار نظافت، خودت رو تمیز میکنی! اگر هنر داری، باید جایی که اطرافش کثیفه بتونی خودت رو تمیز کنی وتمیز نگهداری! تو اگه راست میگی باید بیایی کنار جوی آب، و اونجا خودت رو بشوری!
خوب مسلما جواب او اینه که اگرچه حفظ نظافت در کنار جوی آب خیابون خیلی سخته، ولی دلیلی بر فضیلت و بهتر بودنش نیست، بلکه اگر چنین کاری هم بکنیم عقلاء میگن این دیوانه است!
وقتی خدا به ما حمام داده، خندهدار نیست به چنین بهانهی واهی، انسان بره و برای نظافت خودش، به سختی بیفته و آخر سر هم اون نتیجهی مطلوب حاصل نشه؟
مگر ما برای تهذیب نفس، چقدر وقت داریم که بخوایم ریسک کنیم وروشهای خطرناک رو امتحان کنیم؟
این از اشکال اصلی شما. یک مطلب دیگهای هم اشاره فرمودید که: چرا خدا اینطور اراده کرده که بشر در آخرالزمان به این روز بیفته.
باید عرض کنم همونطوری که عرض شد، دلیل این بیایمانی، لزوماً بیاعتقادی نیست؛ چه بسا آخرالزمانیها خیلی بهتر از نسلهای مشابه خودشون در قرنهای قبل، از قوانین ادیان اطلاع دارند، اما به واسطهی در دسترستر بودن گناهان مختلف، در برابر هواهای نفسانی به اصطلاح کم آوردهاند.
چون طولانی شد، و منم چشمام داره بسته میشه از بیخوابی، جواب این سؤال خیلی مجمل شد. اگر براتون قانعکننده نبود بگید بیشتر توضیح میدم. متوجه این نشدم که چرا شما از جواب «مختار بودن انسان» احتراز داشتید!
بستگی داره اون دل خوش از چه نوعی باشه!