دلم برای نوشتن تنگ شده.
برای یه دم بی دغدغه...
دلم برای خودم تنگ شده.
کلا از این روزهای ماشینی و برنامه فشرده
ملولم.
(معذرت میخوام از نظرات خصوصی و سوالات بی جواب)
دلم برای نوشتن تنگ شده.
برای یه دم بی دغدغه...
دلم برای خودم تنگ شده.
کلا از این روزهای ماشینی و برنامه فشرده
ملولم.
(معذرت میخوام از نظرات خصوصی و سوالات بی جواب)
«... شما در وجدان خود فرض کنید یک آقا و صاحبخانهاى، دو خادم دارد:
اوّلى بسیار باهوش و زرنگ و پُرعمل و فرمانبردار، بهطوریکه ابداً از دستورات صاحبخانه تجاوز نمىکند؛ هر روز بامدادان برمىخیزد و حیاط را مىروبد و آب مىپاشد، و منزل را گردروبى مىکند، و لباس خود را مؤدّبانه مىپوشد و کارهاى خارج و داخل منزل را انجام مىدهد؛ ولى این خادم دزد است، خودش خیانتکار است، پیوسته مترصّد است که صاحبخانه بمیرد و یا سفر کند و او به حریم منزل خیانت کند، و به اطفال صاحبخانه تجاوز کند، و اموال را سرقت کند، و یا خود را صاحبخانه بداند، و در نیّت داشته باشد که مُهر و امضاى او را جعل کند و صاحبخانه را خادم خود معرّفى کند!
دوّمى، خادمى است دوستدار و محبّ صاحبخانه، و دوستدار حریم و اطفال او، شخصى است امین که حتّى در خواب هم خواب خیانت نمىبیند، پیوسته که نگاهش به صورت مولا و آقاى خود مىافتد اشک رحمت در چشمانش حلقه مىزند، و اگر خارى به پاى طفلى خَزَد، جانش آزرده مىشود، پیوسته اطفال را محبّت مىکند، و دوست دارد که خانه و صاحبخانه همه معمور و آباد، و خانه با صاحبخانه دائم و برقرار باشد؛ ولى بعضى از اوقات به واسطه ضعف و یا فرضاً تنبلى مىخوابد، و حیاط را نمىروبد، و سطل خاکروبه را به سپور نمىدهد.
کدامیک از این دو خادم محترمند؟ و کدامیک در نزد مولا و صاحبخانه معزّز و گرامىاند؟
صاحبخانه از خادم اوّلى هر آن در اضطراب است که مبادا خیانت و جنایتى کند، زیرا که نفس او شریر است؛ ولى از خادم دوّمى در امان است، سفر مىکند و غیبت مىنماید، و دلهرهاى هم ندارد.
اینجاست که مُفاد این همه روایات روشن مىشود، که مَناط و معیار سعادت و تقرّب و قبولى اعمال، ایمان صحیح و عقیدۀ متین و استوار و نیّت پاک و محبّت به دین و اولیاى دین است. و مناط و میزان شقاوت و بازگشت اعمال و نادیده گرفتن و به گمى منتهى شدن، عقیده فاسد و نیّت آلوده و ایمان با شائبه و عدم محبّت به دین و اولیاى دین است.
آرى، اگر کسى در مقابل رسول الله [صلیاللهعلیهوآلهوسلّم] بایستد و با او محاجّه کند و فرمان او را به احترام با جان و دل نخرد، نماز خواندن، روزه گرفتن، و لباس زاهدانه پوشیدن چه ثمرى دارد؟ حقّاً جز ملعبه و بازى چیزى نیست!
و اگر کسى مطیع صِرف باشد و محبّ و دوستدار باشد و رسول الله و اهل بیت و خاصّان و نزدیکان او را محترم بشمارد و به دیده إعزاز و اکرام بنگرد، گناه مختصر ناشى از شهوت، ـ نه از انکار و استکبار ـ کجا ضررى مىرساند؟
اینجاست که بابى از معارف الهیّه دینیّه به روى ما باز مىشود و با ادراک این حقائق در عالم نوینى از علم وارد مىشویم: محبّت، جان را به جان پیوند مىدهد، محبّت عمل محبوب را عمل محبّ مىکند، محبّت جان حبیب و محبوب را متّحد مىسازد، محبّت معیّت مىآورد، و بنا به خاصیّت ظروف مرتبطه، شفاعت براى اهل محبّت است، نه اهل عداوت...».*
شب پنجشنبه
هفتم ربیع الاول
1435
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* تمام متن برگرفته از "معادشناسی"، علامه حسینی طهرانی، ج9، ص275.
"ارواح چون سخنِ آشنایان میشنوند، ایمن میشوند و از خوف خلاص مییابند؛ زیرا از این سخن بویِ امید و دولت میآید..."*
شب جمعه
بیست و چهار
صفرالخیر
1435
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* فیه ما فیه مولانا.
مرتبط و مهم: اتحاد ارواح!