واضحه که سؤالات آدم، نشون دهندهی دغدغههاشه.
یک سالی هست با یکی از سایتهای پاسخگویی به سؤالات دینی همکاری دارم. وقتی دقت میکنم، میبینم حجم قابل توجهی از سؤالات رو مسائل کمارزش/بیثمر تشکیل میدن و تعداد زیادیشون راجع به موضوعات جنسی هستند!
در حالی که کادر قدرتمند پاسخگویی به سؤالات، آمادهی رد شبهات اعتقادی و حتی حل معضلاتی هست که میتونم به جرأت بگم توی اینترنت بینظیره.
بعد برام معما شده که این ملت، مغزشون فقط در نیمهی شب و توی تختخواب دو نفره جوّال و پرسشگر و کنجکاو میشه؟! در طول روز هیچ مسئلهی اعتقادی، اجتماعی، تاریخی، سیاسی،و... نیست که براشون مهم باشه؟!
واقعا آدم با دیدن این سؤالات، نمیدونه بخنده یا گریه کنه!
حیف که نمیشه سؤالات رو اینجا بنویسم، و الّا خوانندهی گرامی حتما از خنده روده پاره میکرد!
بارها به دوستانم گفتهم که بسیاری از تلاش یک جویندهی علم، برای خودش میمونه. دفن میشه گوشهی کتابخونهی دلش.
چی شد که اینا رو نوشتم؟
حدودا ساعت پنج از خواب بلند شدهم، تا الآنِ الآن که ساعت از دو بعد از ظهر گذشته، ـ بدون مبالغه ـ یا پشت میز مطالعه بودهم یا سر کلاس تحصیل و تدریس.
نگاه کردم دیدم برای مباحثهی ساعت سه مطالعه نکردهم. اگه بخوام مطالعه هم بکنم، دیگه وقت ناهار آماده کردن/خوردن ندارم. خیلی هم گشنهمه!
لجم دراومد! از این که منِ دانشجو، من طلبه، من جویای علم، با این همه وقت هزینه شده، دونستههام محصور میشه به خودم.
عزیزم! نه فقط از طلبهها، به طور کلی هرکس رو که در حال تحصیل علم مفیدی میبینیم، سعی کنیم ازش استفاده کنیم.
سؤال بپرسید!
اگر طلبهای رو دیدید، سؤال به درد بخور بپرسید! نهایتش اینه که بلد نیست! ازش بخواهید بره تحقیق کنه و براتون جوابش رو بیاره. درد دین داشته باشیم یه کم!
یکـ شنبه
شانزدهم صفر
1434
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
* تیتر از: مولانا جلال الدین محمد بلخی.
کاملش:
گر در طلب لقمهی نانی، نانی
گر در طلب گوهر کانی، کانی
این نکتهی رمز اگر بدانی دانی:
هر چیز که اندر پی آنی، آنی!