یه آقا

یه آقا

تـــَمَنـَّیتُ مِن لَیلی عَن ِ البُعدِ نَظرَة ً...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۱ مطلب در اسفند ۱۳۸۸ ثبت شده است

          ۱. این روزا حال عبادت ندارم، ولی اگه چند لحظه به حال خودم رهام کنن، میرم تو فکر خودم. این که چـِیَم، کیم و کجام. خیلی نگرانم و مرگ رو نزدیک‌تر از همیشه احساس می‌کنم. این دغدغه، که چه اتفاقاتی قراره بیفته، خیلی آزارم میده. شده‌م مصداق این بیت شعر از مولانا که:
روزها فکر من این است و همه شب سخنم
که   چرا   غافل   از   احوال  دل   خویشتنم
ز کجا    آمده‌ام؟     آمدنم   بهر   چه   بود؟!
به   کجا   می‌روم   آخر...  ننمائی   وطنم؟!
...
          ۲. نزدیک سه ماه از نوشتن آخرین پستِ این دفترچه میگذره. تو این مدت، اتفاقات زیاد و عجیبی افتاد؛ و خیلی چیزا تغییر کرد، اما حرف دلِ الآنِ من، همون پست قبله!
          ۳. سعی می‌کنم از این به بعد، منظم و مستمر بنویسم؛ ان شاءاللـه.

   شب ۳/۴/۱۴۳۱

۲۸ اسفند ۸۸ ، ۲۱:۵۹