یه آقا

یه آقا

تـــَمَنـَّیتُ مِن لَیلی عَن ِ البُعدِ نَظرَة ً...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

سال‌ها دور خزان گشتی... بهارت آرزوست؟!

سه شنبه, ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۲:۵۱ ب.ظ

سال‌ها دور خزان گشتی بهارت آرزوست؟

چشم خود را بستی و دیدار یارت آرزوست؟

نامه ات گشته سیاه و نور می‌جویی در آن

بوی عطر طره‌ی یار از غبارت آرزوست؟

با زبان تلخ خواهی دلبری شیرین‌زبان؟

نوشخند لعل یار از نیشِ مارت آرزوست؟

کام عطشانی ندادی در هوای کوثری

از کویر خشک فیض آبشارت آرزوست؟

دست کس نگرفته‌ای تا دست گیرد از تو کس

پای لنگ و همره چابک‌سوارت آرزوست؟

گوش خود را کرده‌ای پر از صدای زاغ‌ها

نغمه‌ی بلبل به گِرد شاخسارت آرزوست؟

تیرگی از دل نشُسته میدوی دنبال نور

دیدن خورشید در شب‌های تارت آرزوست؟

هم شریک دزد گشتی هم رفیق قافله

با رقیبان ساختی، وصل نگارت آرزوست؟

خانه در دوزخ بنا کردیّ و می‌خواهی بهشت

دور شیطان، رحمت پروردگارت آرزوست؟

میثما آباد کن باغ محبت را ز اشک

بی‌جهت از چوب نخل خشک، بارت آرزوست؟*

بعدازظهر سه شنبه
نوزدهم جمادی الثانی
1434

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* حاج غلامرضا سازگار.

عطف به پست: در عیب خویش ننگرد آنکس که خودستاست