یه آقا

یه آقا

تـــَمَنـَّیتُ مِن لَیلی عَن ِ البُعدِ نَظرَة ً...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

دل خوش، سیری چند؟

چهارشنبه, ۱۳ شهریور ۱۳۹۲، ۰۸:۵۹ ب.ظ
۹۲/۰۶/۱۳

نظرات  (۱۵)

بستگی داره اون دل خوش از چه نوعی باشه!

پاسخ:
سلام علیکم!
احوالات؟
مگه چند نوع دل خوش داریم؟
"سیر" که جای خودش..."من" هم پاسخگو نیست...
پاسخ:
سلام علیکم!
یعنی می فرمایید انقدر ارزونه که با مَن و کیلو معامله میشه؟!
سلام رفیق
چند وقتیه نیستی و دل تنگم
پیش ما هم بیا
منتظر یه جرعه نگاهت هستم
پاسخ:
سلام علیکم!
به روی چشام همسایه!
سلام
فکر می کردم اشتباهی کامنت رو باز گذاشتید!!

پاسخ:
سلام علیکم
اتفاقا باید عرض کنم اشتباهی باز مونده!!
و سلام 

وقتی یه بابایی صفحه نظراتش به طور اشتباهی باز می ماند, اینطور برداشت می شود " نویسنده به طور اتفاقی پایش به دنیا باز شده است!"

لابد انتظار هم نمی رود وبلاگش در دید بقیه ی وبلاگ نویسان باشد. 




پاسخ:
سلام علیکم!
عجب! چه عرض کنم!
راستی چی شده سراغ قیمت دل خوش را گرفته اید؟
پاسخ:
دل ناخوشم شاید.
سلام و عیدتان مبارک
چه خوب شد قسمت نظرات باز شد :)

التماس دعا
یاعلی.
پاسخ:
سلام علیکم!
خیلی ممنون. منم تبریک عرض میکنم.
حالا که نظرات بازه، خب یه انتقادی، فحشی، چیزی!
ارادتمندم...
پاسخ:
بزرگوارید.
حالا نه اینکه زیاد هم ارزون باشه٬ ولی خب "سیر" کفاف اوضاع کنونی رو نمی‌ده...
[کسی که با چیزای کوچیک خوشحال نمی‌شه]
پاسخ:
!
مردم چقدر مشتاق باز شدن کامنتدونی وبلاگ شما هستن :)
پاسخ:

اصل کارکرد "کامنت"، اضافه کردن تکمله، حاشیه و مثال‌هایی برای اون بحثیه که توی اون پست انجام شده. یا اینکه اگر خواننده اون مطلب رو قبول نکرده، به نقد و بررسی و جرح و تعدیلش می‌پردازه.

چنین چیزی توی وب‌لاگ‌های فعلی مرسوم نیست. شما قبول ندارید که کامنت‌ها، خودش ـ در عین فایده‌هاش ـ گاهی تبدیل به آفت می‌شه؟

مضافا به اینکه از همون اول شروع این وب‌لاگ برای خودم اینطور تعریف کرده بودم که بخش نظراتش بسته باشه، چون فرصت نمی‌کنم بهش رسیدگی داشته باشم. و همه‌ی بزرگوارانی که اینجا سر می‌زنند، خودشون اینجا رو پیدا کرده‌اند و من جز سه چهار مورد، جایی نرفته‌ام نظر بذارم و آدرس بدم.

و گاهی با خودم فکر می‌کنم چه بسا به گردن من حق‌الناس باشه! چون ممکنه کسانی وقتشون پای مطالب بی‌فایده‌ی من تلف بشه. نمیدونم؛ خدا میدونه.

سلام
چقدر پای بعضی پست هاتان دلمان می خواست نظر بگذاریم و اشکی اهی چیزی ضمیمه ی پست هاتان کنیم.
نوشته هاتان را دوست داریم . خلوص همراهشان را بیشتر
خدا خیرتان دهد 
پاسخ:
سلام علیکم
آفرین بر نظر پاک خطا پوشَت باد!
خلوص اگه داشتم که این نبودم کاکا!
۲۴ شهریور ۹۲ ، ۱۶:۳۱ لحن صریح روزگار
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
سلام

کاش ما تهران نشین ها هم یه همچین پناه گاهی رو پیش چشم داشتیم تا یادمون بیاد دور بودن هامون رو هر از گاهی !

* **** ***** ***** **** **** ** ***** * *** ** *** **** ***** *** ********
پاسخ:
علیکم السلام
البته در ری، حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام هستند، اما انقدر این تهران بزرگه که بعضی مناطقش یه شهر جدا محسوب میشه.
من به این معتقدم که اگر کسی بتونه از تهران به شهر بهتری هجرت داشته باشه و این کار رو نکنه، مورد مؤاخذه ی خدای خودش قرار خواهد گرفت.
و عده ای هم به اجبار در اونجا ساکن هستند که هیچ.
۲۶ شهریور ۹۲ ، ۰۰:۴۰ لحن صریح روزگار
بله ، درست می فرمایید و من به همین حرف معتقدم در مورد خودم و امثال خود و خانوادم اما
معتقدم که اگر کسی در خودش و خانواده اش این ظرفیت رو ببینه که در شهری ( تهران یا حتی در دیار کفر ) بمونه و بتونه خودش رو از آسیب - هر چند سخت - دور نگه داره و اون شهر و مردمش رو آباد و به خدا نزدیک تر کنه باز هم مورد مواخذه قرار می گیره ...
پاسخ:
از جهت "نظری" و به اصطلاح: "روی کاغذ" حق با شماست.
اما در عمل (احتمال وقوعی) چنین فردی تقریبا پیدا نمیشه. تا کسی از نفْس نگذشته باشه، نمیتونه ادعا کنه که من از آسیب به دورم، و علاوه بر این، اگر شخصی بنابر شرایطی اینطور باشه، اینکه خانواده ش هم متفقا و همه شون، بتونن حفظ کنن... چه عرض کنم! گفتند یافت می نشود گشته ایم ما! نمیگم نیستند، ولی به هر حال آنم آرزوست!
(اتفاقا گفتم چه بسا برداشت کنید مرادم شما هستید، در حالی که منظور من ـ همونطور که ملتفت هستید ـ کلی هست؛ و اصلا نمیدونم وضعیت شما چطوره)

یه کد بدم: روایتی هست که در آخرالزمان غالب مردم گرفتار ربا میشن، و اون کسی که ربا نمیده و نمیگیره هم "غبار" ربا روی اموالش می شینه.
تطبیقش روی بحث ما یعنی به فرض اینکه تاثیر آنچنانی هم نپذیرند، بی تاثیر هم نیست. حالا این غبار و اون کدورت و اون اثری که زندگی در این محیط آلوده ی شهرهایی مثل تهران میگذاره، اگر به دستور از جانب خداوند و واقعا با احساس خالصانه ی تکلیف بوده باشه، و اون شرطی که شما می فرمایید در اون باشه، عیبی نداره، و خود نفَس صاحب ولایت ـ علیه السلام ـ آثار سوء رو بر طرف میکنه. اما در غیر این صورت (با مسائلی مثل احساس تکلیفهای کاذب و اینها) چیزی جز خسران نخواهد بود. میشه مصداق کوری عصاکش کور دگر شود. چون این خودش هنوز پاک نشده، میخواد بره عده ای رو پاک کنه، تحت تاثیر جو اونجا، خودش آلوده تر میشه.
شاهد بر صحت این مدعا، وجدان ماست. چشم بگردونید و ببینید در خانواده های خیلی مذهبی هم، ما شاهد کمتر شدن تعصب نسبت به خیلی مسائل دین هستیم، به طوری که با مثلا ده سال پیش اصلا قابل قیاس نیست. چرا؟ چون جوّ جامعه جهانی داره به سمت بی دینی حرکت میکنه؛ و خانواده های مذهبی اگرچه مستقیما تاثیر نپذیرند، اما این جریان و موجی که ایجاد شده، روی اونها بی تاثیر هم نیست.


به قول خودتان سلام علیکم

به این کامنت بالاییتون خیلی فکر کردم.
به این حرف که میگید اگر بشود و از تهران نرفت مورد مواخذه ...
راستش کلی انتقاد و سوال به ذهنم رسید که برای بعضی هاش جوابی نداشتم...
اول اینکه اگر معتقدید ( که البته به نظر بی راه هم نیست ) دنیا به سوی بی دینی حرکت می کنه این خدایی که کتاب قران با اونهمه صفات و ویژگی ها معرفیش می کنه و همه چیز از کوچیکترین تا بزرگترین و از ازل تا ابد را در قبضه ی قدرتش داره چرا چنین برنامه ریزی ای برای دنیا داشته ( لظفا اینو نگید که ما ادم ها مختاریم و ... )
 منظورم  از بنیاد و اساسه . چطور خدا می تونسته اینهمه موجوداتی بیافرینه که علیه خودش حرف بزنن فکر کنن و زندگی کنن؟ مگر خدا نمی خواسته همه ی ادم ها به کمال خودشون برسن و شیرینی محبت خودش رو درک کنن و لذت ببرن ؟! پس چرا دنیا طوری چیده شده که این ها در اقلیت اند و ادم های سرگردان فراوان!

چطور خدایی که اینهمه بزرگ و بخشنده است و اینهمه ادم های مختلف در شرایط مختلف افریده قراره بعدن با فرهنگ و سنت و چیزی که مسلمان ها به دنیا معرفی می کنن قضاوت کنه ؟!
چطور می شه از طرف خدایی که اینقدر فراتر از قکر و ذهن ماست نظر داد ؟
اینهمه خلقی که تو غیر از قم و مشهد و ... حتی فراتر از اون ینی تو کشورهای غیر اسلامی زندگی می کنن همه قراره با اصولی که شما می شناسید محاکمه بشند ؟ ایا کسی که تو یه کشور بی دین به دنیا میاد و همون جا هم می میره قراره با احکامی که شما می گید سنجیده بشه ؟ ( منظورم از شما , شخص شما نیست منظورم معرفی کننده های اسلا م به مردم ه ) با حجاب ؟ با نماز ؟ با روزه و حج ؟ یا نه ؟! با انسانیت ! با اخلاق ! با همون ذره ای که خودش اموزش دیده درک کرده و از اون مهمتر باور کرده و ایمان اورده !
این سوال ها و هزار ها سوال دیگه چیزیه که من بارها از خودم می پرسم ... گاهی تعجب می کنم که چطور مذهبی تر ها بدون هیچ شک و تردید این چیزها رو بیانش می کنند
ایا واقعا کسی که در تهران زندگی می کنه و معتقد به خدا و عامل به قران هست با کسی که در شهر کوچیکی با فرهنگ مذهبی زندگی می کنه قابل قیاس هست ؟ 
من ادم های زیادی رو از شهرهای مذهبی دیدم که بعد از چند سال زندگی در تهران بالکل ظاهر و اعتقاداتشون تفییر کرده . حالا به نظر شما کسی که اینقدر قابل تغییر هست اون ایمان ظاهری که مطابق با عرف جامعه ی قبلیش بوده ارزشی داشته که حالا اونم از دست داده ؟ 
باید قبول کرد که دنیا دیدن و خدا رو باور کردن خیلی باارزشتر از پذیرفتن ایین پدر و نیاکان بدون فکر و تحقیق هست . حتی اگر این ایین نیاکان اسلام ( ظاهری ) باشه ... اصل بر " تحقیق " و " انتخاب" ه نه " تلقین " و " ترس " !
به نظز می رسه جامعه ای که با این سرعت به سمت بی دینی پیش می ره در واقع نشان از این باشه که اعتقاد و دین راسخی اصلن وجود نداشته و یک تقلید و پرستش بی تفکر بوده که با اندک استدلال بی دین ها فرو پاشیده ...

ببخشید اگر سوال هام اینقدر پیچیده و درهم شد. امیدوارم بتونم به کمک شما جواب بعضی دغدغه هام رو پیدا کنم که چقدر محتاجم به باور خدا و دینش ...
 چقدر محتاجم برا یافتن پناهگاهی برای این روح خسته م . برای این جان پر از تردید و برای این ذهن پر از سوالم :(



پاسخ:

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم.

قبل از اینکه چیزی بنویسم، باید بگم که من نمی‌تونم خوشحالی‌ام‌ رو بابت دیدن این نظر مخفی کنم! چنین دغدغه‌هایی، خیلی خیلی برای من ارزشمندند، و صاحب این دغدغه‌ها، محترم و بزرگوار. خدا انشاءاللـه از همه‌ی ما در راه خودش دستگیری کنه.

چند نکته:

اول: بنده معتقد به این نیستم که خداوند متعال انسان‌ها رو بر اساس دین اسلام محاکمه می‌کنه.

از آیات و روایات استفاده می‌شه که روز قیامت، میزان برای حساب و کتاب، مقدار «فهم» افراده، و خداوند با انسان‌ها، بر اساس برداشت اون‌ها برخورد می‌کنه.

همه‌ی ما هم ـ کم و بیش ـ حق رو می‌فهمیم، پس راه فراری برای هیچ‌کس نیست. حالا ممکنه برای بعضی ـ اگرچه تعدادشون میلیون‌ها نفر باشه ـ حق معلوم نشده باشه! خب! مشکلی نیست! همه‌ی اون‌ها مشمول رحمت خدا خواهند بود!

اگر کسی صادقانه و واقعاً، نفهمه که این جهان خدایی داره و نسبت به خدای این جهان به سبک هیچ مذهبی، هیچ اعتقادی نداشته باشه و بمیره، اگر واقعا نیّتش خالصِ خالص بوده، بعد از مرگ به او بد نخواهد گذشت!

در این زمینه حرف زیاده؛ نمی‌خوام جواب طولانی بشه. لبّ کلام: شیعه‌ی گناه‌کار دروغ‌گوی تجاوزگری که از کرده‌های خودش پشیمون نیست و به راحتی برای کارهای زشتش توجیه میاره، روز قیامت در جهنم خواهد بود، اگرچه سالهای سال برای امام حسین گریه و ضجه کرده باشه و کافرِ عصیان‌گری که در محیط گناه به دنیا اومده و بزرگ شده و از دنیا رفته و در طول این سال‌ها «واقعاً» مطلب حق به گوشش نخورده و حالش طوری بوده که «واقعا» اگر حرف حق رو می‌شنیده با تمام وجود قبول می‌کرده، این بهشتی می‌شه!

 

دوم: بعضی نوشته‌ها «درون‌دینی» هستند و بعضی مطالب «برون‌دینی». بین این‌ها باید تفکیک کرد. بحثی که من در ذیل اون کامنت جواب داده بودم، یک موضوع «درون‌دینی» بود. کسی که اصل دین رو ـ به هر علتی؛ سهواً یا عمداً ـ نپذیرفته، معنا نداره که بخوایم بگیم این نباید در محل گناه زندگی کنه! و قبول دارم که ممکنه چنین فردی با مطالعه‌ی چنین مطالبی خیلی جابخوره و تعجب کنه و چه بسا حتی بگذاره به حساب مزخرف بودن این طرز تفکر!

 

سوم: ما همیشه باید ببینیم چه موقعیتی برای ما بهترین موقعیته؟ به قول حضرت اباعبداللـه الحسین علیه السلام: إنّ الله تعالی یحبّ معالی الأمور؛ خداوند متعال، بهترین و اعلی‌ترین مدل و نوع کارها رو می‌پسنده!

اگر کسی توی دیار کفر زندگی می‌کنه و نمی‌تونه به کشور دیگه بره، بهتره مناسب‌ترین شهر اونجا رو انتخاب کنه. اگر کسی توی کشور اسلام زندگی می‌کنه، بهتره بهترین شهر اونجا رو انتخاب کنه. حتی کسی که توی بهترین شهر اسلام هم زندگی می‌کنه، باید بهترین خیابون و محله رو انتخاب کنه. البته همه‌ی این‌ها با قید در صورت توان هست؛ که قبلا عرض شد.

اما نکته‌ی مهم اینه که نسبت به افراد مختلف، این «هجرت» متفاوته. برای کسی که یک عمری در بدترین محیط‌های گناهِ دنیا بزرگ شده، شهری مثل تهران خیلی ممکنه حتی مذهبی به نظر برسه! خوب این مسلما فرق می‌کنه وضعیتش. این‌ها رو باید در نظر گرفت. به عبارت دیگه: قانون هجرت اگرچه کلیّت داره، ولی اینطور نیست که بگیم واجبه تمام افرادی که توان دارند بهش عمل کنند.

 

چهارم: دقیقا درست می‌فرمایید. اعتقاد تقلیدی به هیچ دردی نمی‌خوره. برای همینه که قرآن همیشه از اکثریت به بدی یاد کرده، و هیچ‌جای متون قرآن و روایات رو پیدا نمی‌کنید که حتی اکثریت جامعه‌ی اسلامی مدح شده باشند. همیشه اکثریت جوگیر هستند!

این که می‌فرمایید خیلی از مذهبی‌های ساکن شهرهای مذهبی، با رفتن به محیط‌های بد، رنگ عوض کردند، ربطی به لزوم هجرت ساکنین شهرهای آلوده نداره. اونی که از جای خوب می‌ره به جای بد و آلوده می‌شه، لزوما به این معنا نیست که اعتقاد اولیه‌ش سطحی بوده؛ بلکه ممکنه از نظر اعتقادی توجیه باشه ولی نفسش در برابر وسوسه‌ها تاب نیاورده. و چه بسا مصداق کلام شما هم باشه که از اول ایمان درستی نداشته و تحت تأثیر جو، دین‌دار بوده.

 

پنجم: اگرچه از مجموع مقدمات قبل به دست میاد، ولی تصریح می‌کنم: هرکس  بر اساس شرایط خودش مورد سؤال قرار می‌گیره. اونی که توی لاس‌وگاس نماز شب می‌خونه و پرهیزکاره، با اونی که توی قم نماز صبحش قضا می‌شه قابل مقایسه نیست. این مورد پنجم تأیید فرمایش شماست به نوعی.

 

ششم: تمام عرایض گذشته، دلیل بر این نیست که ما نیازی به هجرت نداریم، و یا اینکه اگر کسی توی مثلا تهران خودش رو حفظ کرده مَرده و مؤمن بودن توی قم هنر نیست و این صحبت‌ها! نه! این یکی از مغالطات رایجه که می‌گن: تو اگر شرایط گناهت فراهم بود و گناه نکردی هنر داری، و الّا هرکسی وقت نبود شرایط پرهیزکار هست.

جواب اینه: ما اجازه نداریم برای خودمون شرایط گناه درست کنیم. و همچنین غالب ما با به وجود اومدن شرایط گناه، به گناه می‌افتیم، پس ضروریه که شرایط گناه رو به طور کلی از بین ببریم. چنین چیزی، مورد ملامت اهل عقل نیست. کسی نمی‌تونه بگه این چه دین‌داری‌ای هست که تو در معرض گناه نیستی و گناه نمی‌کنی!! و یا: اگه راست می‌گی شرایط گناه رو پیش بیار و گناه نکن!!

مثالی بزنم: (خوب دقت کنید) مثل این می‌مونه که کسی بیاد به شما بگه: این هنر نیست که شما می‌ری توی حمومِ تمیزِ کاشی‌کاری شده و با انواع وسایل و ابزار نظافت، خودت رو تمیز می‌کنی! اگر هنر داری، باید جایی که اطرافش کثیفه بتونی خودت رو تمیز کنی وتمیز نگهداری! تو اگه راست می‌گی باید بیایی کنار جوی آب، و اونجا خودت رو بشوری!

خوب مسلما جواب او اینه که اگرچه حفظ نظافت در کنار جوی آب خیابون خیلی سخته، ولی دلیلی بر فضیلت و بهتر بودنش نیست، بلکه اگر چنین کاری هم بکنیم عقلاء می‌گن این دیوانه است!

وقتی خدا به ما حمام داده، خنده‌دار نیست به چنین بهانه‌ی واهی، انسان بره و برای نظافت خودش، به سختی بیفته و آخر سر هم اون نتیجه‌ی مطلوب حاصل نشه؟

مگر ما برای تهذیب نفس، چقدر وقت داریم که بخوایم ریسک کنیم وروش‌های خطرناک رو امتحان کنیم؟

 

این از اشکال اصلی شما. یک مطلب دیگه‌ای هم اشاره فرمودید که: چرا خدا اینطور اراده کرده که بشر در آخرالزمان به این روز بیفته.

باید عرض کنم همون‌طوری که عرض شد، دلیل این بی‌ایمانی، لزوماً بی‌اعتقادی نیست؛ چه بسا آخرالزمانی‌ها خیلی بهتر از نسل‌های مشابه‌ خودشون در قرن‌های قبل، از قوانین ادیان اطلاع دارند، اما به واسطه‌ی در دسترس‌تر بودن گناهان مختلف، در برابر هواهای نفسانی به اصطلاح کم آورده‌اند.

چون طولانی شد، و منم چشمام داره بسته می‌شه از بی‌خوابی، جواب این سؤال خیلی مجمل شد. اگر براتون قانع‌کننده نبود بگید بیشتر توضیح می‌دم. متوجه این نشدم که چرا شما از جواب «مختار بودن انسان» احتراز داشتید!

سلام

از حوصله و صبری که برا جواب سوالات گذاشتید متشکرم

اول اینکه " اول " تون رو خیلی دوست داشتم .
 
دوم اینکه با توضیحاتی که اضافه کردید متوجه جواب کامنت قبل ترتون شدم . یعنی اگر هجرت رو هم به عنوان یک گزینه در راه کامل تر زندگی تر کردن در نظر بگیریم حرف شما رو تایید می کنم ولی گزینه ی شهر بهتر برای هر کسی مطابق با معیارهای خودش تعریف می شه . ممکنه کسی که تهران رو برای زندگی انتخاب می کنه بدلیل امکانات بالاتر اموزشی یا هر چیز دیگه ای باشه که در شهر دیگری کمیاب تره . که البته این بهتر و ایده ال تر مطابق با اندیشه های هر کسی متفاوت هست .
موافقم که اون حرف رو یک بحث درون دینی در نظر بگیریم که در اون صورت برای ادم ها یی که دین و اصول و فروعش رو قبول کردن ، می تونه یه حرف خوب و سنجیده و حسابی باشه.

اما در مورد اراده ی خدا و سیر پیشرفت بی دینی ! سوال من اینه که چرا خدا اراده کرده که اکثریت انسان ها همیشه در تلاش برای حفظ بقای جسمی و دنیاییشون باشن و اقلیتی در پی کسب کمال .
می دونیم که همه ی موجوىات زنده در تصمیم ګیری هاشون قبل از هر چیزی به سمت survilance  میرن .  سوال من اینه که چرا خلقت جوری طراحی شده که اکثریت ادم ها در همین مرحله ی survilance  مادی خودشون باقی میمونن و از ان فراتر نمیرن؟
چرا خداوند که کمال  معنوی و اتصال به خودش رو والاتر از هر چیزی می دونه ، اینطور اراده کرده و ادم ها رو طوری افریده که دنیا به این سمت کشیده شده ؟
ایا این ایده ال ترین حالت ممکن برای حیات بوده ؟ 
اصن خیلی کلی تر ! ایا این جهان ایده ال ترین حالت افرینش بوده ؟ 

و یه سوال دیگه اینکه مگر غیر از اینه که ادم ها متفاوت افریده میشن ؟ این سیری که هر ادمی در زندگیش پیش می گیره ، این نخستین قدم های انتخاب در هر کسی که به مرور زیر بنای شخصیت اونرو شکل میده  رو چه کسی سازماندهی کرده ؟
اگر بپذیریم که ادم ها همه پاک و بی گناه افریده شدن ، و گناه به مرور شخصیت انسان رو به سمت حیوانی تر شدن پیش می بره این تفاوت انتخاب در گناه کردن و نکردن ها از کجا منشا می گیره ؟ 
نمی خواستم جوابم مختار بودن انسان باشه چرا که افریننده ی همین اختیار و انتخاب خوب و بد ، کس دیگری غیر از انسان بوده ږ و  وقتی دو تا چیز صفر ( مثلا دو تا انسان بپاک و بی گناه ) در شرایط مشابه انتخاب های متفاوتی می کنن نشان از اینه که چیزی از درون اون ها رو به سمت یک انتخاب ( مثلا گناه کردن یا نکردن ) پیش برده ...


سپاسگذارم



پاسخ:
علیکم السلام و رحمة اللـه. پاسخ خدمتتون ارسال شد.