یه آقا

یه آقا

تـــَمَنـَّیتُ مِن لَیلی عَن ِ البُعدِ نَظرَة ً...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

من از کودکی، عاشقت بوده ام...

سه شنبه, ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۴:۵۸ ب.ظ

همین تازگیا، خداوند به یکی از اقوام ما پسری عطا کرد که اسمش رو گذاشته‌ن «امیرعلی». اسم تک‌برادر بزرگِ همین کوچولوی تازه از راه رسیده هم «امیرمحمد» هستش. توی یکی از فامیل‌های نزدیک دیگه‌مون هم اسم بچه‌شون ـ که الآن یکی ـ دو سالشه ـ رو گذاشتند «امیرحسین».

داشتم به این فکر می‌کردم که تطوّر و تغییر و تحوّل و تکامل و پیشرفت ـ و احیاناً نقصان و پس‌رفت‌ـ بشر در طول تاریخ، در جنبه‌های مختلفی بوده و توی ریزترین مسائل می‌تونی تغییر دیدگاه‌ نسل‌ها رو پیدا کنی. نمونه‌ش همین سلیقۀ اسم انتخاب کردن! نه در مقایسۀ غیرمذهبی‌ با متدیّن‌ها! نه! در تفاوتِ سلیقۀ اسم‌انتخاب‌کردن یک پدر و پسرِ مذهبی و هم‌سو ـ از نظر اعتقادی ـ در عجبم! و نه در گذشتۀ دور و سده‌های گذشته! نه! در همین دورۀ کودکی ما تا الآن، تفاوت و سلیقه‌ها زیرورو شده. توی همین کوچه‌پس‌کوچه‌های قم، یادمه که چقدر اسم‌هایی تو مایه‌های «عبدالله»، «غلام‌حسین»، «غلام‌رضا»، «غلام‌علی»، «عبدالرحمن»، «عبدالصمد»، «عبدالحسین» و... به گوشمون می‌خورد. دقّت که بکنی، می‌بینی توی این اسامی یه باری و رنگ‌وبویی از عبودیت و تذلّل و خشوع و فروتنی خوابیده بود. مردم، افتخار می‌کردند که بچه‌شون نوکر امام حسین باشه! مردم با یه عشقی موقع ولادت بچه، کامش رو با تربت سیدالشهداء علیه السلام باز می‌کردند. نمی‌گم این فرهنگ اسامی «عبد» و «غلام»دار، یک فرهنگ فراگیر بوده‌ها، اما چیز عجیب و غریبی هم نبوده. اما الآن دیگه از اون حالت تداول و شیوع افتاده. الآن که دارم این عبارت رو می‌نویسم اتفاقا یاد تکه‌ای از عبارت مرحوم مؤلف روح مجرد رضوان اللـه علیه افتادم که با افتخار می‌نویسد:

  «...والده حقیر در زمان کودکى گوش راست مرا سوراخ کرده و در آن حلقه‏اى عبور داده بودند به نام حلقه حَیْدَرى، و مرا هم غلام حَیدرى میخواندند. یعنى این طفل، غلام حلقه به گوش حیدر است. و تا این زمان گوش راست من سوراخ است، و دیگر قابل التیام نیست. زیرا کسى که نطفه‏ اش و شیرش با ولایت حیدر بسته شده است، و گوشش را به نام و مهر حیدر سوراخ کرده و حلقه گذرانده ‏اند، کجا میتواند ظاهراً و باطناً سرّاً و عَلَناً از غلامى خود دست بردارد؟» (روح مجرد/ص78)

اما در زمان فعلی، نمی‌گم اون حالت از بین رفته، نمی‌گم دیگه مردم به نوکرِ امام حسین بودن فرزندنشون افتخار نمی‌کنند، اما اون جرات و تعصّبی که روی اسامی‌ای مثل «غلام‌حسین» بود، دیگه از بین رفت. نشانه؟ شاهد؟ همین اسامی! سری به آمار ثبت احوال بزنید! سالی چند تا اسم عبدالله و غلامحسین و غلام‌علی ثبت می‌شه و سالی چند تا امیرحسین؟ اتفاقا چند سال پیش امیرحسین جزو بیشترین انتخاب خانواده‌ها شده بود.

سؤال: حالا اشکال کار کجاست؟ چه عیبی داره که مردم اسم بچه‌شون رو امیرحسین بگذارند؟ مگه اسم کفّاره؟ باز که اسم امام حسینه و تیمّن و تبرّک هم داره! چه عیبی توش هست؟

جواب: نمی‌دونم چقدر این جواب من به حقیقت نزدیکه. این جزو چیزهاییه که توی تخیّلات خودم مورد تأمّلم بوده، اما گمان می‌کنم این اسامی، نشانۀ بروز یک موج فرزندسالاری توی جامعۀ ماست. فرزندی که از همون ابتدا، قراره لی‌لی به لالاش گذاشته بشه و خلاصه آقا یا خانومِ خونه باشه و از همون اول، «امیر»ه! منتها خب یه «حسین» هم کنارش می‌گذارند، چون واقعا خانواده‌ها به سیدالشهداء علیه السلام ارادت دارند.

اگر دقت کنید، نشونه‌های بیشتری پیدا می‌کنید. ما وقتی بچه بودیم، تا پایان دوران راهنمایی همه کچل بودیم! یادمه دوم راهنمایی که بودم، یک بار موهام کمی بلند شده بود. تابستون بود و دیگه از دست ناظممون راحت بودیم و یه کمی ـ واقعاً کم! ـ موهامون رو بلند کرده بودیم. یه شب برگشتم خونه، بابام نگاهم کرد و گفت فردا اگه اینطوری و با این موها بیایی خونه، رات نمی‌دم!

ما هم غرق دنیای کودکی و بچگی! فرداش به طوری کلی حرف پدر رو یادم رفت و شب خسته و کوفته از فوتبال و بدوبدوهای عالم طفولیت، برگشتم خونه. همون دمِ در تا نگاهم به نگاه پدرم گره خورد، دیدم بابام دوید دنبالم! یه کتک مفصلی خوردم و پدرم رفت که چوب رو بیاره و من یا علی! زدم به چاک! تنها جایی که برای فرار پیدا کردم، نردبون پشت بوم بود که یه آدم بزرگ به راحتی و سرعت نمی‌تونست ازش بالا بیاد اما من با اون جثه، توی سیم‌سوت (!)  خودمو باهاش‌رسوندم به پشت بوم. هنوز اون شب گرمِ تابستونی رو یادم نمی‌ره. گنبد و گلدسته‌های حضرت معصومه سلام اللـه علیها که در نور برق حرم می‌درخشیدند رو خیره‌خیره نگاه می‌کردم و نفس‌نفس‌زنان و با ترس، به صدای دادوبیداد و به شدت عصبی پدرم گوش می‌کردم: «همین فردا می‌ری پیش حاج‌ تقی و کچل می‌کنی! فهمیدی؟ پسرۀ پررو! خانوم! (خطاب به مادرم!) همه‌ش تقصیر توه! این بچه رو لوسش کردی! کارش‌ به جایی رسیده که دیشب بهش گفتم برو موهاتو کوتاه کن، حالا امشب پررو پررو اومده با موهای بلند...»

بابام با همۀ زورش داد می‌زد! و من می‌ترسیدم...

نمی‌خوام بگم این نحوۀ تربیت درسته. اما جاهل رو نمی‌بینی مگر در افراط، یا در تفریط. افراد زیادی از نسل ما سخت‌گیری‌های شدید پدر و مادرها، کلافه‌شون کرد و خودِ ما حالا نسبت به فرزندانمون شُلِ شل کردیم! نه به اون شوری شورش، نه به این بی‌نمکی!

موهای بلند بچه‌ها رو می‌بینید؟ لب‌ترکردن‌ها و سریع اجابت‌شدن‌هاشون چطور؟ این‌ها برای نسل ما، حسرت نیست، اما بعد از به بار اومدن تعدادی از این سبک تربیت ـ مثل خیلی از نوجوون‌های دهه هفتادی‌ ـ شاهد یک نسل لوس و ننر و کم‌طاقت و پرتوقّع هستیم! حالا مسائل حجب و حیا بماند و حرفی راجع بهش نزنیم بهتره!

خلاصه اینکه مجموعۀ شاکله و روحیّۀ فرد، از نوعِ برخورد پدر و مادر، فضای محیط، و وراثت تشکیل می‌شه، و ریز به ریز این مسائل، در شکل‌دهی شخصیت بزرگسالی این کودک، مؤثر خواهد بود. مطمئن باشید فرزندی که در کودکی «چشم» زیاد گفته باشه، با کودکی که «بکن‌نکن»ش توی خونه به راهه، خیلی متفاوته. فرزندی که از بچگی «امیر» باشه، با یه «عبد» و «غلام» طبیعتا متفاوته؛ (منکر استثنائات نیستیم البته؛ و نمی‌گم این مسئله تغییر شگرفی داره، اما در شخصیت کودک بی‌تاثیر هم نیست)  و متأسفانه فرزندان کنونیِ جامعۀ ما، وقتی همۀ اون چیزی که در توان پدر و مادر بوده (با هر سطح مالی) برای جلب رضایتشون به کار گرفته شده، پدران ومادرانِ قابل اتّکایی برای فرزندانشون نمی‌شن.

در کافی شریف از امام صادق علیه السلام روایت هست که: تُستَحَبُّ عَرامَةُ فی صِغَرِه، لیکونَ حلیماً فی کِبَرِه؛ "سخت‌گیری بر طفل در کودکی بهتر است تا در بزرگسالی بردبار و شکیبا باشد". (کافی/ج6/ص51)

سه شنبه
6رجب المرجب
1435

اضافه شده در تاریخ 7 رجب المرجب:

به نظر، این ما هستیم که فرهنگ یک جامعه رو می‌سازیم. یادمه مدتی قبل متوجه شدم اسم «امیرحافظ» توی جامعه زیاد شده. پرسیدم و گفتند فیلمی پخش می‌شده که بازیگر جوان اون فیلم اسمش این بوده. حالا جدای وظیفۀ رسانه‌هایی که ادعای اسلامی بودن دارند، خودِ ما، خودِ من، همین شما، باید جا بندازیم که مثلا اسم «عبدالله» اسم خیلی قشنگیه. اسم پدر حضرت خاتم‌الأنبیاء بوده. از نظر مفهومی، این نوع اسامی اسامی قشنگی هستند. اسم‌هایی از انبیاء و ائمه که مهجور و کم‌انتخاب شده‌اند رو رواج بدیم، حتی اگه اونا رو برای فرزندانمون انتخاب نمی‌کنیم هم نشون بدیم که این‌ها اسامی خوبی هستند. گاهی اوقات خانواده‌ها از ترس بازتاب یک اسم، اون رو برای بچه‌شون انتخاب نمی‌کنند. من خودم شنیدم از فردی که به خاطر ترس از تمسخر بقیه و این‌که بچه‌ش رو «عبدُلی» صدا نکنند، اسم عبدالله رو برای فرزندش انتخاب نکرد! عُرف، الآن توی این فضا نیست که چه اسمی با معنا و قشنگه؛ توی این فکره که چی کلاس داره و الآن مُده.

و حساسیت این موضوع زمانی بیشتر می‌شه، که ما بدونیم اسم‌، دارای یک حقیقت و واقعیت هست. یعنی اون چیزی که شما به فرزندتون به عنوان اسم، یا لقب می‌دید، یک تأثیر حقیقی و تکوینی در روحیه و شخصیت او خواهد گذاشت، بدون هیچ شک و شبهه‌ای! لذا باید نگاه کرد که چه اسمی دارای اون حقیقت عالی و راقی هست، نه اینکه چی الآن مُده!

بسیاری از اسامی‌ای که الآن بین مردم رواج دارن، معانی خوبی ندارند. مثلا اسم راحله! راحله، یعنی اون زاد و توشه‌ای که مسافر برای خودش به سفر می‌بره، و در لغت، معمولاً صرف استعمال راحله، به الاغ برداشت می‌شده! یا مثلا اسم «دنیا»، که به معنای «پست» هست!! و اسامی‌ای که ریشه و تاریخچۀ اون‌ها درست مشخص نیست و صحیح نیست انسان بچه‌ش رو به این نام بگذاره.

فرزندان، چند حق به گردن پدر و مادر دارند و اگر پدر و مادر این حقوق و وظایف رو انجام ندن، فرزند روز قیامت جلوی والدینش رو خواهد گرفت؛ از جملۀ این حقوق، انتخاب اسم زیبا و بامعناست. و مستحبه که انسان از اسامی انبیاء و ائمه و اولیاء برای فرزندش اسمی انتخاب کنه، و همچنین انتخاب اسامی ترکیبی از اسامی یا القاب اولیاء هم خوب و نیکو هست؛ مثل: محمدحسین. خوبه که در هر خونۀ شیعۀ امیرالمؤمنین، یک محمّد و یک فاطمه وجود داشته باشه. این اسامی، برکت و صفا و طراوت منازل شیعیان امیرالمؤمنینند و در گذر تاریخ، هیچ‌گاه تکراری و ازمُدافتاده و ملال‌آور نمی‌شن.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نمی دونم چرا این مصرع معروف رو انتخاب کردم برای این پست. شاعرشم نمیشناسم:

من از کودکی عاشقت بوده ام

قبولم نما گرچه آلوده ام... الخ.

نظرات  (۸)

پس تکلیف اینکه بچه تا هفت سال امیره چی می شه؟
البته امیر بودن با غرق در رفاه و نعمت کردن بچه فرق داره!
اما بچه ای که 7 سال چشم بشنوه انقدر آقا می شه که بعدش خودش به اطاعت علاقه مند می شه...
پاسخ:

سلام علیکم.

بحثی که شما می‌فرمایید، بحث محبّت کردن به بچه است. بچه باید از پدر و مادر محبت ببینه؛ این قانون کلی. و اما اون روایت مشهوری که عمر فرزند رو به سه هفت سال تقسیم کرده و هفت سال اول رو سنّ امیری و ریاست بچه فرموده، به این معنا نیست که حرف، حرفِ بچه باشه و پدر و مادر مطیع باشند! این که عینِ حماقت هست که انسان اختیارش رو بده دست کودک! بلکه در اون شرایط زمان‌های سابق که والدین‌سالاری حکم‌فرما بود، ائمۀ معصومینِ ما با این قبیل روایات می‌خواستند بفرمایند که کودکِ کمتر از هفت سال شما، بایستی در اولویت امور بااهمیت شما قرار بگیرند. مثلا اگر کودک چهار سالۀ شما بستنی می‌خواد و داره گریه می‌کنه، شما رفتارتون طوری نباشه که به او اهمیت ندید و بی‌خیال تمام روز به کارهاتون برسید و این بچه خودش‌رو پاره کنه از گریه! نه! به او اهمیت بدید، حتی اگر نخواید ـ به علل مختلف ـ براش بستنی رو بخرید. یعنی مثل یک امیر، مثل یک آقا، به او محبت کنید، اگرچه در بسیاری از موارد هم بخواید دعواش کنید. رئیس بودن بچه در سنین کودکی، به معنای نبودِ خط قرمز نیست. در کل، باید محبت ببینه و در کل، نسبت به خطوط قرمزی که هست، باید از پدر و مادرش‌واکنش ‌های حتی تند هم ببینه. اما نسبت به سایر دوران عمر او، بیشترین توجه باید در همین هفت سال اول باشه، به خلاف سال‌های بعد که باید کم‌کم پدر و مادر وابستگی او رو از خودشون به شکل آزمایشی و تمرینی قطع کنند و اجازه بدن روی پای خودش بایسته.

جملۀ آخرتون در صورتی درسته که بگیم «چشم» شنیدن او به طور مطلق نباشه. اگر در عموم چیزهایی که ضرری براش ندارند «چشم» بشنوه و در سایر چیزهایی که بد هست، اخم و دعوا و تنبیهِ مخصوص و مناسب ببینه، بله؛ آقا می‌شه! اما چیزی که ما شاهدش هستیم در جامعۀ فعلی، چیزی غیر از اینه.

عرض سلام و ادب و سپاس از متن بسیار مفید و ارزشمند
حقیقت اینه که صداو سیما در نام گذاری و رواج نامهای خاص خیلی مؤثره، رواج اسم ستایش رو که به  واسطه سریال ستایش بود ، همه بهش اذعان دارند طوری که درحال حاضر جزء اولین اسمهای انتخابی دختران محسوب میشه.
اسم برادر من «جعفر» هست، ایشان بسیار زیبا و با اخلاق هستند.(ماشاء الله و لاحول و لاقوة الا با الله)در عین حال  که یک جوان 25 ساله با تحصیلات عالی هم هستند با این وجود باور بفرمایید بارها شده که به مادر و پدرم گفته اند چرا اسم ایشون را «جعفر» گذاشتید حیف تیپ و قیافه او نیست و این یعنی نهایت تأسف برای شیعیان جعفری که حتی اسم بنیان گذار مذهب خود را که جدای از دریای علم و ایمان، امام معصوم(ع) هستند را بیکلاس میدانند.
وقتی در سریال ها اسم افرادی از جامعه جعفر و نقی و عبدالله و... است که به لحاظ ظاهری جزء افراد پایین جامعه محسوب میشوند نمیشه توقع دیگری داشت. یادمه یکی از آشناهای ما به خاطر یک سریال که نقش اولش «مریم» نام داشت به خانواده اش سپرده بود هر دختری که برای ازدواجم انتخاب میکنید مهم نیست ولی اسمش مریم باشه ... ببینید چقدر تأثیر میگذاره.
قبول کنید که ما خودمون فرهنگ خود را نابود میکنیم، پیامبر(ص) در حدیثی فرموده اند بهترین نامها «عبداله» است ولی حالا این اسم ارزشی ندارد و زیباترین اسم را «راستین»،« رادین»و... میدانند. من این واکنشها را از خانواده هایی که ادعای مذهبی بودنشان می شود بسیار دیده ام.
خدا عاقبتمان را بخیر کند...
پاسخ:
سلام علیکم.
زنده باشید بزرگوار.
بسیار کافی و کامل و صحیح فرمودید...
خدا دستمون رو بگیره.
مطالعه کتبی که شخصیت علمی امام صادق علیه السلام رو بررسی کرده اند، در راضی شدن برادرتون به اسم جعفر موثر نیست؟
سلام علیکم
برادر بنده از اسمشون بسیار راضی هستند و بهش افتخار می کنند و در جواب آشنایان موفقیت های زندگیشان را متأثر از این اسم می دانند، اما دوستان و آشنایان گاهی اشکال می گیرند. یقینا آشنایی باشخصیت رفیع امام صادق(ع) در رضایت ایشون نقش داشته اما  شیعه که همه چیز خود را در راه امامش و متعلق به امامش می داند نباید به صرف مطالعه و آشنایی با جنبه علمی  ائمه هدی حب و عشق در وجودش ایجاد شود مگر غیر از این است که حب به اهل بیت(ع) در نفس و ذات شیعیان است! معرفت و عشق به اهل بیت رابطه مستقیم با ایمان دارد...
التماس دعا
پاسخ:

سلام علیکم و رحمة اللـه.

عجب! هان! پس من اشتباه متوجه شده بودم. عبارتتون رسای این مطلب نبود. خدا ایشون رو حفظ کنه.

بله، درسته که محبت در سرشت شیعیان هست، اما ایمان مراتبی داره، و ایمان انواعی داره. گاهی اوقات ایمان و اعتقاد و محبّت برخی، در سایۀ بروز و ظهور بسیاری از آثار نفس اون‌ها، مخفی هست. و به واسطۀ معرفتی که به ابعادی از شخصیت بزرگان دین پیدا می‌کنند، اون موانع برطرف، و محبت و اتصال اون‌ها برقرار می‌شه. لذا خداوند متعال یک تجلی برای خودش‌ روی زمین قرار نداده، و انبیاء بسیار و ائمۀ متعدد فرستاده که هرکدام دارای اوصاف و عادات خاصی هستند، که به وسیلۀ این صفات مختلف، خلائق جذب شوند. دیده‌اید لابد که عده‌ای اباالفضلی هستند! مثلا افراد به اصطلاح داش مشتی و لوتی، بیشتر جذب مردانگی حضرت امیرالمؤمنین و حضرت قمر بنی‌هاشم می‌شن. عده‌ای که دانش‌دوست هستند، عاشق علم ائمه و همینطور سایرین...

به قول مولانا: ای بسا کس را که صورت راه زد/ قصد صورت کرد و بر اللـه زد!
علیکم السلام
ممنون از پاسخ شما
منظور منم چشم گفتن مطلق به بچه نبود

خدا کمک کنه بتونیم اسم و رسم مناسب و شایسته ای برای بچه ها رقم بزنیم...
پاسخ:
سلام علیکم.
حضرتعالی که خود «شایسته» هستید! تحصیل ِ حاصل میفرمایید؟!
سلام
خیلی خوب بیان فرمودید.
یکسری از مسائل برای من ، باخواندن مطلب روشن شد.
متشکر

دقایقی قبل صحبت راجبع به دو اسمه بودن افراد بود و من این مورد رو نمیپسندم. خودم دو اسمه هستم و مدتی ست سعی دارم خانواده و دوستان را به اسم شناسنامه ای ام عادت دهم.
اما اینکه چرا بعضی افراد دو اسم! برای فرزندانشان انتخاب میکنند، خیلی باعث تعجبم می شود.

پاسخ:

علیکم السلام و رحمة اللـه.

اسعداللـه ایامکم.

نظر لطف شماست.

این هم جزو پدیده‌های نو هست! البته هیچ منافاتی نداره که یک فرد اسم واحد، و القاب متعدّد داشته باشه. و یا جعل کنیه هم برای افراد (مثل کنیۀ امام جواد علیه السلام که امروز ولادت ایشان هست: ابوجعفر) منافاتی با تک‌اسمی بودن او نداره. اما چیزی که شما می‌فرمایید همون تعدّد اسامی هست که خودم دقیقا نمی‌دونم آیا درسته یا غلط! ولی انگار بچه از همون ابتدا دچار بلاتکلیفی می‌شه!

در تکمیل اینکه در اسم اسراری هست، داشتم به این فکر می‌کردم که امام باقر علیه السلام، نام مبارکشون محمّد بود و کنیه‌شون «اباجعفر»؛ ایشون شکافندۀ علم و پایه‌گذار نهضت علمی در قرن دوم هجری بودند، و چقدر جالب که به تبعیّت و شاگردی و مریدی ایشون، نامِ هر سه مؤلف کتب اربعۀ شیعه (حجة الإسلام کلینی، شیخ صدوق و شیخ طوسی) هم، ـ بگیم به حسب اتفاق، یا تأثیر بارِ مثبت نام ـ محمّد، و کنیه‌هاشون ابوجعفر هست! که نقش کم‌نظیر این‌ها در جمع‌آوریِ احادیث و زحمتی که کشیده‌اند، بر اهل فن پوشیده نیست. به جرات می‌شه گفت اگر امثال این بزرگواران نبودند، دینی برای ما باقی نمونده بود، چون این‌ها حامل و منتقل‌کنندۀ الفبای تشیّع، از امامان معصوم ما علیهم السلام به ما بودند. رحمة اللـه علیهم اجمعین.

در مورد مطلبجز الف قدّ دوست، در دل درویش نیست!
اشکالی به نظرم رسید
امیرالمومنین  علیه السلام امام واجب الطاعت هستند یا به قول عرفا تجلی و تعینی عظیم و بینهایت از ذات اقدس الهی که دارای مقام عصمت میباشند .وقتی ایشان میگویند 
 قُلْ اثْنَیْن
تمام مخلوقات باید اطاعت کنند و رضای خداوند در پیروی از امام زمان است ولاغیر .هر چند ظاهر کلام حضرت فهمیده نشود . به عبارت دقیق تر ذات اقدس الهی  به شما میگوید (  قُلْ اثْنَیْن ) که در ارتباط با مخلوقی از مخلوقات از مجرای تجلی خودش این پیام را رسانده وعبد نباید در مقام اجتهاد برآید و کلام امام را تفسیر کرده به رای خود عمل نماید و در این مقام تنها اطاعت امام یا در حقیقت اطاعت ذات اقدس الهی مطلوب است .شاید هم حدیث کامل نقل نشده و یا بنده بد متوجه شدم در هر صورت  اگر پاسخ مناسبی نشنوم همانند گذشته قبول میکنم که این حدیث صحیح نمیباشد .

 
پاسخ:

سلام علیکم.

اسعداللـه ایامکم و تقبّل اللـه اعمالکم! از دعای خودتون حقیر رو محروم نفرمایید.

به مطلب خوبی اشاره فرمودید. اولا اجازه بدید ما پامون رو یک مقدار از اشکال شما جلوتر بگذاریم، و بعد جواب بدیم. یعنی اشکال شما الآن به دو شخصیتی هست که ما اصلا نسبت به اون‌ها در مبانی تشیّع، ادعای عصمت نداریم، اگرچه اون‌ها از اولیاء خدا هستند، اما بدیهی هست که یک ولیّ خدا از خطا در تمام زمان‌های زندگی مصونیّت معصوم رو نداره.

اگر این‌ دو بزرگوار معصوم بودند اشکال ما چطور جواب داده می‌شد؟ مثلا ما می‌بینیم که حضرت صدّیقۀ طاهره سلام اللـه علیها از جریان مسجد و خطبه که برمی‌گردند، می‌بینند امیرالمؤمنین علیه السلام در منزل نشسته‌اند. خطاب به حضرت عرض می‌کنند اون عبارتی رو که خیلی مشهور و دردآوره: اشتملت شملة الجنین... مثل طفل در شکم مادر زانوی غم بغل گرفته‌ای و مثل افراد متّهم گوشه‌گیر شده‌ای! تا آخر اون روایت که سرچ کنید و رجوع کنید و ببینید که عبارات عباراتِ عادی نیست و به راحتی می‌شه از اون بوی اعتراض و ناراحتی رو استشمام کرد. این رو ما چه کنیم؟! شما می‌گید در کودکیِ حضرت اباالفضل، من می‌گم در بزرگسالی حضرت فاطمۀ زهراء سلام اللـه علیها چنین اتفاقی افتاده که از نظر سندی هم استحکام داره و نمی‌شه زیر سؤال برد و از نظر ادبیات هم مشخصه ادبیات حضرت صدّیقه است!

چطور جواب می‌دیم؟

یک: نکته‌ای که در اینجا ما ازش غافلیم، بحث شاکله و شخصیت هست! یعنی اقتضای شاکلۀ حضرت صدّیقۀ طاهره سلام اللـه علیها در عالم مادّه، چه نوع شاکله‌ای هست؟ شاکلۀ زنانه! خب شاکلۀ زنانه چه طور هست؟ بالاخره تاب و توان یک زن در یک حدّیه. ما نمی‌تونیم این رو منکر بشیم. و از طرفی این‌ها بشری بودند مثل ما، و این‌طور نبوده که همیشه بخواهند خرق عادت کنند و مثل ملائکه زندگی بگذرونند. خواه‌ناخواه اتفاقاتی در زندگی این‌ها می‌افتاده که به شاکله و شخصیت این‌ها برمی‌گرده. اعتراض حضرت صدّیقه نه اعتراض شخصیت یک معصوم به معصوم دیگر، بلکه اعتراض یک معصومِ نازل در عالم مادّۀ در قالبِ ناسوتیِ یک زن، در اون شرایط سخت هست که به شدت از غصب مقامِ خلافتِ امام علیه السلام ناراحت و رنجدیده است و از می‌خواد هر طور شده وظیفه‌ش رو انجام بده و خلافت رو به امام زمانش برگردونه. حلّ این مسئله، نیاز به تأمّل، و مطالعۀ دقیق و اطلاع از این داره که یک ولیّ خدا چه تطوّراتی رو طی می‌کنه تا ولی می‌شه؛ تفاوت امام معصوم با غیرِ معصوم در چیه؟

بالاخره امیرالمؤمنین علیه السلام در اون لحظه، حائز رتبه‌ای بودند که حضرت صدّیقه سلام اللـه علیها فاقدش بودند، چون حضرت صدّیقه هرچقدر که از مقامات برخوردار بودند، باز اینجا امام امیرالمؤمنین است و فاطمۀ زهراء مأموم!

این مطلب نیاز به یک سعۀ صدر و تأمّل و تفکر دقیق داره و پذیرشش توسط افراد به راحتی نیست، چون ما خیال می‌کنیم که ائمۀ ما از همون روز اول، مقامات روز آخر حیاتشون رو داشته‌اند و همۀ مطالب از دقیقۀ اوّلِ زندگی برای این‌ها حل بوده، در حالتی که در عینِ اینکه امیرالمؤمنین در لحظۀ تولّد سورۀ مؤمنونی که هنوز سال‌ها تا نازل شدنش مونده رو قرائت می‌فرمایند، با این حال، امیرالمؤمنینِ روز تولّد با امیرالمؤمنینی که فزتُ و ربِّ الکعبه می‌فرماید، خیلی خیلی متفاوته. این امیرالمؤمنین سال‌ها سیر تکاملی رو طی کرده تا شده اون امیرالمؤمنین! و این با معصوم بودن و اینکه سالها قبل از خلقت حضرت آدم، امیرالمؤمنین در عرش عبادت می‌کرده هیچ منافات نداره.

قضیۀ حضرت صدّیقۀ طاهره هم با تأمّل در اطراف قضیه، و البته با اطلاع از مبانی عرفان نظری و فلسفۀ حکمت متعالیه، تا حدودی روشن می‌شه.

مثل همین قصه است: قضیۀ حضرت عیسی بن مریم علیهما السلام، که در طفولیت بیمار شد. حضرت مریم مستاصل که چه کنم؟ پسر به مادر یک نسخه پیشنهاد کرد که برام مثلا فلان گیاه و فلان گیاه و فلان گیاه رو مخلوط کن و دم کن و بیار تا من بخورم و خوب بشم.

حضرت مریم هم رفتند و این کارها رو کردند و وقتی دوا رو آوردند که حضرت عیسی میل کنند، حضرت عیسی امتناع کرد! مریم مقدس به قول امروزی‌ها به این مضمون فرمودند که تو از طرفی به من نسخه می‌دی و می‌گی برو این دوا رو اینطور درست کن، و حالا که برات آوردم نمی‌خوری؟

نبی خدا فرمود که: نسخه‌پیچی من و تجویز من، اقتضای پیغمبری و حکمت منه، و نخوردن من، اقتضای کودکی‌ام!

جواب دو:

مقدمه یک: روایتی رو ظاهرا از امام صادق علیه السلام دیده‌ام، اما الآن سندش مدّ نظرم نیست. چیزهایی که عرض می‌کنم رو اگر می‌خواید خودتون سرچ کنید؛ من فرصتش رو ندارم، اما مستند عرض می‌کنم. حضرت می‌فرمایند: «گاهی اوقات خداوند به بنده‌اش نهی‌ای می‌کنه، و دوست داره اون نهی انجام بشه! مثل نهی‌ای که به حضرت آدم ابوالبشر کرد که از این میوۀ بهشتی نخور، اما خداوند مشیّت و اراده‌اش بر این بود که آدم بخوره، چون خوردنِ آدم از اون میوه، به تکامل خودِ حضرت آدم و نسل و دودمان او منجر می‌شد.

و گاهی اوقات خداوند به بنده‌اش امری می‌کنه و دوست داره که اون امر انجام نشه، و مشیّتش بر عدم اتیان اون امر تعلق می‌گیره! مثل امری که به حضرت ابراهیم فرمود که ذبح کن فرزند رو، اما نمی‌خواست و دوست نداشت که چنین امری انجام بپذیره.»

مقدمه دو: به اعتقاد من، امام زمان علیه السلام اگر به کسی بگه زنت رو طلاق بده، بچه‌ات رو بکش، از بالای کوه خودت رو پایین بینداز، باید فرد اتیان کنه! باید عمل کنه! مثل هارون مکّی که حضرت به او فرمودند به تنور آتش برو و او بدون درنگ رفت داخل آتش! یعنی امر حضرت، دارای صلاح و مصلحت هست، چه آتش هارون رو بسوزونه و چه نسوزونه که البته نسوزوند.

اما با حفظ این دو مقدّمه، باید عرض کنم که قبل از عمل کردن به دستور امام، باید دید آیا امام از ما عمل کردن به دستور رو می‌خواهند یا نه؟ مثلا حضرت سیدالشهداء علیه السلام در شب عاشورا به اصحاب می‌فرمایند این شب است و تاریکی، فاتّخذوه جملاً، این راه شب رو بگیرید و از تاریکی استفاده کنید و شبانه برید! این‌ها با من کار دارند، نه با شما! همین امر به این که از تاریکی شب استفاده کنید و برید، آیا واجب الإطاعه نیست؟ با مبنای شما، پس باید اصحاب همه اون شب می‌رفتند! در حالی که بلند شدند و با شدت و حدت گفتند: نه! ما ابدا شما رو تنها نمی‌گذاریم!

این هم از جملۀ اوامری هست که امام زمان علیه السلام می‌کند، اما هدف، امتحان و ابتلاست! نه اتیان و انجام دادن اون امر! اینجا اگر کسی به این امر امام حسین علیه السلام عمل می‌کرد، قاعدۀ بازی رو باخته بود! رند و زرنگ کسیه که بفهمه کِی باید به امر امام عمل کنه و کِی امام قصد دارند او رو امتحان کنند!

وانگهی در این روایت، حضرت عباس علیه السلام نمی‌گن که نه! من نمی‌خوام عدد یاد بگیرم و شما اصلا به من عدد یاد نده! نه! بلکه می‌خوان به پدر ارجمند عرضه بدارند که علاوه بر اینکه من استعداد این رو دارم که حساب و کتاب یاد بگیرم، ای پدر بزرگوار! ببین که من چقدر از تو فیض برده‌ام که این مطلب رو هم می‌فهمم: زبانی که به یک باز شده، تا آخر عمر به «دوئیّت و دوگانگی و تکثّر» باز نخواهم کرد!

آیا اینجا امر امام زمین گذاشته شده؟ پدری اگر به فرزندش این رو بگه و نمی‌گیم در سه چهار سالگی، بلکه در پانزده سالگی هم چنین جوابی بده، پدر ذوق می‌کنه؛ و به هیچ وجه از ذهن یک پدر نمی‌گذره که الآن این فرزند امر من رو زمین گذاشت و عمل نکرد و بی‌احترامی به من شد.

جواب سه: بر فرض اینکه مخاطب ما هیچ کدوم از جواب‌های قبل رو نپذیره، اینطور جواب می‌دیم که اگر شما مبانی ما در پاسخ‌های قبل رو به علت عدم پذیرش مبانی تشیّع نمی‌پذیرید، باید بگیم که ما معتقدیم 14 معصوم بیشتر نداریم و بس! یعنی حضرت عبّاس و حضرت زینب و حضرت معصومه و حضرت علیّ اکبر و حضرت سید محمد مدفون در نزدیکی سامراء و امثال این بزرگوارانی که به مقام عصمت بسیار نزدیک بودند (علیهم السلام)، روی تمامِ دوران زندگی این‌ها نمی‌شه حساب باز کرد. هرچه باشد، این‌ها معصوم نبوده‌اند، و علاوۀ بر این‌ها این حکایت مربوط به کودکی این دو بزرگوار بوده و به اقتضای کودکی، اتفاقی بیفته که به نوعی ترک اولی باشه. یک ولیّ الهی، یک حضرت عبّاسی که در واقعۀ کربلا، قبل از آب آوردن چشم او به عوالم توحید باز، و به مقام امامت بصیر هست، در طول سالیان سال و حدود پانزده سال تحت تربیت امیرالمؤمنین و ده سال امام مجتبی و ده سال سیدالشهداء علیه السلام به این رتبه رسیده، و از روز اوّل و در کودکی اینطور نبوده که همین دیدِ فعلیِ به امامت رو داشته باشند. این نکته، نکتۀ کلیدی‌ای هست که خیلی از ما ازش غافلیم و باعث بروز مشکلات زیادی هم شده. مثلا نگاه می‌کنند و می‌گن مثلا آیت اللـه قاضی رضوان اللـه علیه جزو کاملین بود، پس چرا مثلا فلان حرف از ایشون نقل می‌شه که با فلان چیز نمی‌سازه. خب عزیز من! این حرف آقای قاضی در بیست و پنج سالگی گفته شده، و ایشون چه معلوم اصلا کاملِ به اون معنا شده اوّلا؟ و چه معلوم در چه وقت این تکامل صورت گرفته؟ قاضیِ اسفار طی کردۀ شصت و چند ساله، با قاضیِ جوانِ در مسیر حقّ بیست و پنج ساله زمین تا آسمان فرقش هست! و اینطور نیست که هرچی که در سنّ بیست و پنج سالگی بگه صحیح باشه.

امروز حال من مساعد بود و نوشتنم گرفته بود! ببخشید جواب طولانی شد. اگر اشتباه نکنم، ظاهرا کامنت‌های زیادی از شما بی‌جواب مونده بود از قبل، که سعی کردم با این پاسخ، ذره‌ای از بی‌ادبی‌ خودم رو جبران کنم.

سلام علیکم ورحمه الله

 سید جان حالت چطوره  ( با عنایت به این نکته که بعضی علما سیادت از جانب مادر را قویتر میدانند ).

ولادت امیرالمومنین سلام الله علیه روحی فداه  و پیوندن آسمانیتون رو تبریک عرض میکنم مبارک باشه انشاالله.

پاسختان بسیار عالی و مبسوط بود . راضی به زحمت نبودم  . مطالب بسیار خوب و به جا بود .از بین استدلال ها بحث (تشخیص منظور و هدف امام علیه السلام از فرمایششان ) را بیشتر پسندیدم . قضیه اجتهاد نفسانی و عمل شیطان ملعون لعنت الله علیه در مقابل خداوند متعال و اینکه گفت " من برای غیر تو سجده نمیکنم " بنده رابه این مسائل بسیار حساس کرده . نقل شده حضرت زینب سلام الله علیها غرق ذات الهی بودند ولی خوب مسائل جوانب و زوایای گوناگونی دارد که به تمام جنبه ها باید پرداخت انشاالله که همیشه توفیق داشته باشیم به طور محض در اطاعت و تحت امر و فرمان حضرت حجت سلام الله علیه روحی فداه باشیم .

صلی الله علیک یا امیرالمومنین

-----------------------------------------

در عدم بودیم مستور وجود

تا محبت پرده ما را گشود

بود تنها حضرت پروردگار

خواست تا خود را ببیند آشکار

آفرید آیینه‌ای در خرد خویش

داد او را سینه‌ای در خورد خویش

سینه‌ای سیناتر از طور کلیم

نام آن آیینه را احمد نهاد

گام او را بر خطی ممتد نهاد

کرد آنگه سینه‌اش را صیقلی

تا شود طور تجلی منجلی

دید در آیینه ذات کبریا

فاش کنت کنزاً مخفیاً

گفت این عین تجلای من است

جام او سرمست صهبای من است

چشم احمد باده‌گردان من است

رهنمای رهنوردان من است/ مرحوم آغاسی

پاسخ:
علیکم السلام و رحمة اللـه.
الحمدلله. حال خودتون چطوره؟ ایام به کام هست؟
زنده باشید.
بنده از سادات نیستم متأسفانه.
ما کجا و سیادت... ما اگه سعادت غلامی داشته باشیم، باید کلاهمان را بیندازیم عرش اعلی!
سلام زیارت قبول عیدتون هم مبارک
نیستید؟به خاطر همین اثر قلم و... سر نمی زنید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
نائب الزیاره باشید و دعا گو لطفا