یه آقا

یه آقا

تـــَمَنـَّیتُ مِن لَیلی عَن ِ البُعدِ نَظرَة ً...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

کاش دائم دل ما از تو بلرزد ای عشق...*

شنبه, ۱۳ خرداد ۱۳۹۱، ۰۷:۵۱ ب.ظ

           ۱. الآن نشسته بودم، یک‌دفعه احساس کردم توی دلم، یه چیزی هو اللهتکون خورد. یه چیزی... نمی‌دونم... یه چیزی که فکر می‌کنم بهش می‌گن "محبت شدید"؛ یه چیزی که بهش می‌گن "عشق". اهل عمل نیستم، اما همین که تو رو دوست دارم، شادم. من از این‌که بنده‌ی توام، خوش‌حالم. من از این‌که مثِ تو خدایی دارم، در پوست خودم نمی‌گنجم... الهی! از هرچیزی که شانس نیاوردم، از توی خدا خیلی خیلی خوش‌ شانس بودم!! خوب خدایی نصیبم شد...
           تو همین حین، خیلی اتفاقی خوردم به این دوبیتی: کاش دائم دل ما از تو بلرزد ای عشق... آن دلی کز تو نلرزد، به چه ارزد؟ ای عشق...
           ۲. دارم به این فکر میکنم که با اینکه این همه رو سیاهیم، انقدر از بردن اسمت لذت میبریم. انقدر از "یا اللـه" گفتن کیف میکنیم... پس اولیائت چه حالی میشدند با اومدن نامت؟ اونا که از هر کدورتی مبرّا بودند...

شب یکشنبه
دوازدهم رجب
۱۴۳۳

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* ظاهرا از عماد خراسانی.

۹۱/۰۳/۱۳